و با کسانى که پروردگارشان را صبح و شام مىخوانند [و] خشنودى او را مىخواهند، شکیبایى پیشه کن، و دو دیدهات را از آنان برمگیر که زیور زندگى دنیا را بخواهى، و از آن کس که قلبش را از یاد خود غافل ساختهایم و از هوس خود پیروى کرده و [اساس] کارش بر زیادهروى است، اطاعت مکن.(۲۸)و بگو: «حق از پروردگارتان [رسیده] است. پس هر که بخواهد بگرود و هر که بخواهد انکار کند، که ما براى ستمگران آتشى آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را در بر مىگیرد، و اگر فریادرسى جویند، به آبى چون مس گداخته که چهرهها را بریان مىکند یارى مىشوند. وه! چه بد شرابى و چه زشت جایگاهى است.»(۲۹)کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند [بدانند که] ما پاداش کسى را که نیکوکارى کرده است تباه نمىکنیم.(۳۰)آنانند که بهشتهاى عدن به ایشان اختصاص دارد که از زیر [قصرها]شان جویبارها روان است. در آنجا با دستبندهایى از طلا آراسته مىشوند و جامههایى سبز از پرنیان نازک و حریر ستبر مىپوشند. در آنجا بر سریرها تکیه مىزنند. چه خوش پاداش و نیکو تکیهگاهى!(۳۱)و براى آنان، آن دو مرد را مَثَل بزن که به یکى از آنها دو باغ انگور دادیم و پیرامون آن دو [باغ] را با درختان خرما پوشاندیم، و میان آن دو را کشتزارى قرار دادیم.(۳۲)هر یک از این دو باغ محصول خود را [به موقع] مىداد و از [صاحبش] چیزى دریغ نمىورزید، و میان آن دو [باغ] نهرى روان کرده بودیم.(۳۳)و براى او میوه فراوان بود. پس به رفیقش -در حالى که با او گفت و گو مىکرد- گفت: «مال من از تو بیشتر است و از حیث افراد از تو نیرومندترم.»(۳۴)
و در حالى که او به خویشتن ستمکار بود، داخل باغ شد [و] گفت: «گمان نمىکنم این نعمت هرگز زوال پذیرد.»(۳۵)و گمان نمىکنم که رستاخیز بر پا شود، و اگر هم به سوى پروردگارم بازگردانده شوم قطعاً بهتر از این را در بازگشت، خواهم یافت.(۳۶)رفیقش -در حالى که با او گفت و گو مىکرد- به او گفت: «آیا به آن کسى که تو را از خاک، سپس از نطفه آفرید، آنگاه تو را [به صورت] مردى درآورد، کافر شدى؟»(۳۷)اما من [مىگویم:] اوست خدا، پروردگار من، و هیچ کس را با پروردگارم شریک نمىسازم.(۳۸)و چون داخل باغت شدى، چرا نگفتى: ماشاء الله، نیرویى جز به [قدرت] خدا نیست. اگر مرا از حیث مال و فرزند کمتر از خود مىبینى،(۳۹)امید است که پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرماید، و بر آن [باغ تو] آفتى از آسمان بفرستد، تا به زمینى هموار و لغزنده تبدیل گردد؛(۴۰)یا آب آن [در زمین] فروکش کند تا هرگز نتوانى آن را به دست آورى.»(۴۱)[تا به او رسید آنچه را باید برسد] و [آفت آسمانى] میوههایش را فرو گرفت. پس براى [از کف دادن] آنچه در آن [باغ] هزینه کرده بود، دستهایش را بر هم مىزد در حالى که داربستهاى آن فرو ریخته بود. و [به حسرت] مىگفت: «اى کاش هیچ کس را شریک پروردگارم نمىساختم.»(۴۲)و او را در برابر خدا گروهى نبود، تا یاریش کنند، و توانى نداشت که خود را یارى کند.(۴۳)در آنجا [آشکار شد که] یارى به خداىِ حق تعلق دارد. اوست بهترین پاداش و [اوست] بهترین فرجام.(۴۴)و براى آنان زندگى دنیا را مَثَل بزن که مانند آبى است که آن را از آسمان فرو فرستادیم؛ سپس گیاه زمین با آن درآمیخت و [چنان] خشک گردید که بادها پراکندهاش کردند، و خداست که همواره بر هر چیزى تواناست.(۴۵)