توسط:نگاه
سلام جناب آقای قلی زاده (مدیر محترم دارابکلا20) و خوانانش.[سلام و متشکرم]
این بار می خواهم از شخصیتی سخن به میان بیاورم که مخالف سیاست بود و از درگیری و دشمنی و دشمن تراشی و جنگ زرگری و جناح بازی ها و ... به دور بود و بر این عقیده بود که ....
غلامحسین صدیقی در آذرماه ۱۲۸۴ در محله سرچشمه تهران به دنیا آمد.
دکتر صدیقی در اسفند ۱۳۱۶ درجه دکتری را از دانشگاه پاریس دریافت کرد.
مهمترین خدمت علمی و فرهنگی دکتر صدیقی تأسیس موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در دانشگاه تهران در ۱۳۲۷ بود که در ۱۳۵۱ به دانشکده علوم اجتماعی تبدیل شد.
او از بنیانگذاران کنگرهٔ هزاره ابو علی سینا بود
در روزهای انقلاب شاه به او پیشنهاد نخستوزیری داد. دکتر صدیقی از شاه خواست که از سلطنت کناره بگیرد و قدرت خود را به شورای سلطنت واگذار کند. شاه این پیشنهاد را قبول نکرد و صدیقی نیز نخستوزیری را نپذیرفت.
پس از پیروزی انقلاب مهندس بازرگان از دکتر صدیقی برای شرکت در دولت موقت دعوت به عمل آورد که مورد قبول استاد قرار نگرفت. دکتر غلامحسین صدیقی در روز دوشنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۷۱ در تهران در گذشت. عشق ایران آنچنان در جان او ریشه داشت که در آخرین لحظات و در زیر چادر اکسیژن فریاد برآورد: پاینده باد ایران!.... و سپس جان به جان آفرین داد.[۵] او بزرگترین کاستی این ملت را چنین ترسیم کرد:
«بزرگترین عیب ما بیانصافی است. بیانصافی دردآور دربارهٔ دیگران»
در جای دیگری نوشت:«جامعهای شایستهٔ بقاست که در آن انسان ارجمند و عزیز و گرامی باشد» .
وی در بحبوحه انقلاب در مورد وضعیت آینده ایران چنین گفته بود:
« روزی خواهد آمد که شما در عرصه بینالمللی از آوردن نام ایران و ایرانی خجل و شرمسار باشید».
ما، نه به دوست، بلکه نیاز به دشمن داریم!
این یکی از تزهای معروف جوزف گوبلز، وزیر تبلیغات و روشنگری ملی حکومت آدولف هیتلر بود. گوبلز میگفت: وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی و فساد و ناکارآمدی و فلاکت اقتصادی شود، و وقتی نتواند نیازهای ابتدایی مردمش - از قبیل نان و کار و رفاه و امنیت و اعتبار و آسایش شان - را تامین کند، با موجی از نارضایتی و خشم و اعتراض عمومی مواجه میشود و کشور به سوی انقلاب و سقوط حکومت پیش میرود . جوزف گوبلز میگفت: در چنین حالتی، حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی، اما بزرگ، منحرف کند. باید وارد یک جنگ شد. حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد. دشمنان خارجی، دشمنان داخلی. اگر دشمن واقعی پیدا نشد، حتی دشمن خیالی. باید دایماً از توطئهها گفت، از نقشه هایی که دشمنان برای ما میکشند. باید از هر فرصتی و هر حادثه ای برای راه انداختن یک جنگ تبلیغاتی استفاده کرد. باید دایماً درگیر بود، درگیر جنگ، درگیر تبلیغات علیه همسایگان، علیه کشورهای قدرتمند، علیه سازمانهای جهانی. باید بحران ساخت. رمز موفقیت و ماندگاری حکومتهای ضعیف در وضعیت جنگی و بحرانهاست. در جنگها و بحرانها هست که مردم بدبختی های مالی و شغلی و شخصی و معیشتی شان را فراموش میکنند و با حکومت همدل میشوند، و این بهترین فرصت برای سرکوب منتقدین داخلی است. کشور که آرام شود مردم طلبکار حکومت میشوند. باید کشور را دایماً در حالت جنگی نگه داشت. باید کاری کرد که مردم وقتی بهم میرسند دایماً از جنگ و از دشمن بگویند. جوزف گوبلز دوازده سال وزیر تبلیغات آلمان نازی بود و در پایان جنگ، وقتی که حکومت هیتلر شکست خورد و چاره ای جز تسلیم به متفقین نداشت، خودش و زنش و هر شش فرزندش را کشت.
درود و بسی بدرود .