آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

9 - مادری ام را دوست دارم! - اینجا

مادری ام را دوست دارم!

آن زن خسته، ژولیده و کم خواب در قاب آیینه را تنها وقتی می شناسم که دست های فرشته ای به گردنم گره می خورد و با خنده از من می خواهد که عکسی دو نفره بگیریم و آن وقت هست که زیباترین ژست دونفره را در قاب آیینه حک می کنم.

 من یه مامانم....

خیلی وقته که دیگه لباسای قبلم اندازم نیست؛ اما از این که می بینم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش دیگه اندازش نیست حس خیلی خوبی دارم.

چاق شدم و اندامم دیگه مثه قبل نیست؛ اما وقتی فرزندم و نگاه می کنم و قد و بالاشو می بینم ذوق می کنم.

خیلی وقته که دیگه وقت نمی کنم آرایش کنم؛ اما وقتی فرزندم آراسته است و زیبا همه چی یادم می ره.

خیلی وقته که برای خودم وقت زیادی ندارم؛ اما ازینکه تمام وقتم صرف رسیدگی به فرزندم می شه یه جور خاصی خوشحالم.

خیلی وقته که نتونستم غذامو تا گرمه و لذت داره تا اخرش بخورم؛ اما وقتی فرزندم غذاشو با میل میخوره و تموم میشه انگار خوشمزه ترین غذاهای دنیا رو خوردم.

خیلی وقته نتونستم کتاب مورد علاقمو بخونم؛ اما وقتی با عشق با فرزندم حرف میزنم واون به چشمانم زل میزنه زیباترین متن های عاشقانه رو تو عمق نگاهش می خونم.

خیلی وقته....

خیلی وقته...

خیلی وقته...

همه این خیلی وقته ها رو با یک لبخند کودکم عوض نمی کنم

دلم ضعف می رود برای دنیای مادر؛ دنیایی که متعلق به خودت نیستی. همه جا حضور کسی را احساس می کنی که آنقدر بی پناه است که آغوش تو آرامش می کند. آنقدر کوچک است که دست های تو هدایتش میکند.

مادری را دوست دارم، چون به بودنم معنا می دهد. چون ارزشم را به رخم می کشد و یادم می دهد هزار بار بگویم «جانم» کم است برای شنیدن «مادر» از امانت خدایم.

مادری را دوست دارم...

هرچند در آیینه خودم را نمی بینم. آن زن خسته، ژولیده و کم خواب در قاب آیینه را تنها وقتی می شناسم که دستهای فرشته ای به گردنم گره می خورد و با خنده از من می خواهد که عکسی دو نفره بگیریم و آن وقت هست که من زیبا می شوم و زیباترین ژست دونفره را در قاب آیینه حک می کنم.

مادری ام را خیلی دوست دارم

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.