آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

اجرای علنی احکام / در بعضی موارد ترویج فساد است

اجرای علنی احکام / در بعضی موارد ترویج فساد است

فرهاد تجری - نایب رئیس کمیسیون حقوقی و قضایی مجلس           

نظر شما در مورد رخدادهای خشن و اسیدپاشی های اخیر چیست؟

پروژه ای مغموم و جنایت کارانه که متاسفانه افرادی که از نظر فکری مریض هستند، به دلیل ناکامی و ناتوانی رسیدن به اهداف خود به این حربه ناصحیح متوسل می شوند و به آسیب های زندگی دیگر اشخاص منجر می شود. از جهت روحی هم فضای متشنج و  ترس آوری را حاکم برجامعه می کنند و باعث خدشه دار شدن احساسات عمومی می شوند. اگر چنین وضعیتی پیش آمد باید قوانین ما بازدارنده و تند باشد. به اعتقاد من بیشتر از عوامل بازدارنده قانونی عوامل فرهنگی است که می تواند موثر باشد. اما این را باید پذیرفت با فرض اینکه فردی عامدانه و عالمانه دست به چنین جنایتی می زند و می داند که با مجازات سنگین و قصاص روبروست. پس باید مسائل روانشناختی نیز در دستور کار قرار گیرد تا بررسی شود به چه علتی شاهد چنین رخدادهای تلخی در جامعه هستیم. امروزه به محض آن که اتفاقی در جامعه می افتد و احساسات جامعه خدشه دار می شود به سرعت به تشدید قوانین قضایی  روی میآوریم. به نظر من این قوانین یک عامل 10 درصدی در این مسائل دارد در صورتی که 90 درصد آن ریشه در مباحث دیگری دارد که باید با اقدامات علمی و روانشناختی به آن بپردازیم، این عوامل را بررسی کنیم و به دنبال حل مشکل به صورت علمی باشیم نه با برخوردهای خشن و اگر ضعف های قانونی نیز وجود دارد مرتفع گردد. تعیین مجازات در دستگاه قضایی باشد. قضات نیز  مجازات را در حدی تعیین کنند که بعد بازدارندگی جمعی و فردی نیز لحاظ شود.  مگر برای قتل افراد مجازات قصاص یعنی مرگ قرار ندادیم؟ با این وجود نتوانستیم میزان قتل ها را به صفر برسانیم. مگر ما برای مواد مخدر مجازات سنگین نگذاشتیم؟ ولی مواد مخدر بیشترین میزان جرایم کشور را به خود اختصاص داده است. در قانون مجازات اگر اسیدپاشی منجر به مرگ شود، قصاص نفس و اعدام است اما  نتوانستیم مانع از اتفاق چنین جنایتی شویم. به جای برخورد احساسی و مقطعی با این مسائل باید به دنبال مجازات شدید و راهکارهای فرهنگی باشیم.

در مجلس اعلام شد;  باید این مجازات ها در ملا» عام صورت گیرد تا درس عبرتی برای دیگر مجرمین باشد، فکر نمی کنید اگر مجازات ها در ملا» عام باشد قبح آن از بین می رود؟

درست است که مجازات ها یک عامل بازدارندگی محسوب می شود اما اگر از حدی بگذرد ترویج فساد محسوب می شود و خود به خود احساسات و عواطف جامعه از بین می رود و لاقیدی افراد نسبت به دیگران را به دنبال خواهد داشت. به مرور زمان اگر هر روز افراد شاهد اعدام، قطع اعضا و جوارح همنوعان خود باشند ایجاد سنگدلی و کشته شدن احساسات و عواطف جامعه می شود. جامعه، مردم و قطعا دین ما از چنین موضوعی تجلیل نخواهد کرد. اجرای علنی احکام در خیلی از موارد ترویج فساد محسوب می شود به جز در بعضی موارد خاص و استثنا ضروری به نظر می رسد چون می تواند بازدارنده باشد و در هر جرمی توصیه نمی شود. اما اصل بر این است که اجرای احکام غیرعلنی و دور از چشم مردم باشد.

مسوولین به جز وضع قوانین سنگین، برگزاری و صدور حکم دادگاهی، اجرای احکام و... می توانند کار دیگری برای قربانیان انجام دهند؟

مسوولین باید از لحاظ روحی، معنوی و مادی از آنها حمایت کنند. دولت مردان و نهادهایی چون وزارت بهداشت، بهزیستی، کمیته امداد و... با مساعدت های درمانی آلام ناشی از جرم را بر افرادی که جنایت بر آنها واقع شده کمتر کنند. با حمایت از تشکیلاتی که احیانا قرار است کمک های مالی و گاه مشاوره و خدمات روانی و پزشکی برای خانواده و افراد بزه دیده می توانند موثر باشند.

برای آن که جامعه قربانیان را طرد یا به دید ترحم نگاه نکند چه فکری باید کرد؟

نیاز به کار فرهنگی دارد که فکر نمی کنم ظرف کوتاه مدت جوابگو باشد. باید با ساخت فیلم هایی از زندگی این افراد که توانایی و زوایای خاص زندگی آنها به تصویر می کشد جامعه را آماده حضور آنان کرد. جامعه ما یک جامعه باعاطفه و ایثارگر است که در صورت پرداختن به آن جامعه هم این ظرفیت را دارد که این افراد را از لحاظ مادی، جسمی، روحی و... درک کنند و در برخورد خود با این افراد این مولفه ها را لحاظ کند.

به دلیل سابقه قضایی که دارید، به نظرتان چه حکمی برای چنین افرادی باید صادر شود؟

یک انسان بنا به جنایت انسان دیگری صدمه می بیند. قاضی باید علاوه بر احقاق حق قانونی و شرعی فردی، نسبت به حیات و ممات فرد دیگری نیز تصمیم گیری کند. قاضی با احقاق حق شاد و راضی است اما محدود کردن یا گرفتن زندگی فرد دیگری به عنوان مجرم (بنا به اینکه تقصیر خودش است) انسان عذاب می کشد. من در کارهای قضایی خود حتی در اختلافات مالی و ملکی پس از اعلام حکم به فرد توصیه کردم به حکم اعتراض کند چون معتقدم از این ستون تا آن ستون فرج است و یا آنان را تشویق به تفاهم با یکدیگر می کردم. شاید هم حقیقتی از قاضی پنهان شده و آن حقیقت هم لحاظ شود و در مراحل دیگر رسیدگی روشن شود. هیچ قاضی از مرگ انسان ها خوشحال نخواهد شد زیرا ناچارا و بنا به مقتضیات، مجبور است حکمی بر علیه همنوع خودش صادر کند، هر چند که احقاق حق لذت بخش است.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.