آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

قسمت دوّم: هتّاکی به مراجع تقلید و امام خمینی (ره)، نمود بارزی از انحراف اخلاقی «برقعی قمی»

قسمت دوّم: هتّاکی به مراجع تقلید و امام خمینی (ره)، نمود بارزی از انحراف اخلاقی «برقعی قمی»

بنام پردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. عزاداران ارجمند سالار شهیدان از دیار خوش آوازه و همیشه دریادم «دارابکلاء»، و عزاداران عزیز از دو روستای خوشنام «اُوسا» و «مُرسَمْ» سلام علیکم؛ صبح زیبای روز چهارم محرّمتان به خیر باد؛ امّیدوارم عزاداری همه شما عاشقان حسینی مورد قبول درگاه حقّ قرار گیرد. ان شاء الله.

 بزرگواران، اینجانب در قسمت قبلی این مجموعه از نوشته خویش، به عنوان «مقدمه پاسخ به نقل خاطرات برقعی قمی»،به نگارش نکات چهارگانه مبادرت ورزیدم؛ اکنون در قالب این قسمت، و قبل از پرداختن به اصل پاسخ از شبهات طرح شده در خلال«خاطرات برقعی قمی»، به بیان نمودها و جلوه هائی از هتّاکی های وی نسبت به مراجع عظام؛ به ویژه امام خمینی (ره) می پردازم؛ تا بدانید طرح آن شبهات، معلول چه زمینه هائی می باشد؛ منتهی قبل از  نقل نمونه ای از نوشته های وی در جهتی که اشاره شد، ذکر دو نکته را لازم میدانم:

نکتة اوّل:خاندان و سادات برقعی در قم، خاندانی سرشناس و خوش آوازه، و سادات محترمی هستند؛ نسب آنان از طریق حضرت «موسی المُبَرقَعْ» (فرزند امام جواد علیه السّلام) به امام رضا (علیه السّلام) میرسد؛ بدین جهت می بینیم، در شناسنامه همین «برقعی قمی»، لقب «ابن الرّضا» ثبت گردیده است؛ وی، که زادهٔ ۱۲۸۷ و درگذشتهٔ ۱۳۷۰می باشد، «سیّد ابوالفضل برقعی» نام دارد؛ البتّه از همین خاندان، چهره های فراوانی به سلک روحانیت روی آورده اند، و برخی از آنان، به مقامات علمی و معنوی بالائی هم دست یافتند؛ ابوالفضل برقعی  نیز مفتخر به پیوستن به همین کسوت بوده است؛ امّا واقعیات تاریخی به ما اعلام می کند که هیچگاه، وابستگی نسبی به خاندان آل عصمت (علیهم السّلام) و پیوستن به کسوت مقدّس روحانیت، به صورت مطلقا نمی تواند حاشیه امنی برای افراد محسوب شود؛ و ما نمی توانیم بدین بهانه آنان را مصون از انحراف و کج اندیشی و بدعاقبتی بدانیم؛ زیرا از گذشته ای بسیار دور شاهدیم که افرادی از سلاله انبیاء و امامان هم، دچار انواع مختلفی از انحرافات شده اند؛ انحرافات پسر حضرت نوح (علیه السّلام) و نیز انحرافات «جعفر کذّاب» (فرزند امام هادی علیه السّلام)، شاهد روشنی بر درستی این مدّعا می باشد؛ بدین جهت می گویم: هیچگاه، وابستگی نسبی «سیّد ابوالفضل برقعی» و آراسته بودنش به لباس روحانیت، موجب نمی شود که ما اورا مصون از انحرافات اخلاقی و غیره بدانیم؛ اینست که می بینیم وی پس از فراگیری علوم دینی در قم و نجف، و پس از سال ها تکیه زدن بر کرسی خطابه و سخنرانی، آرام آرام در مسیر انحراف از مسیر امامت اهلبیت (علیهم السّلام) قرار گرفته است؛ و سر انجام هم با نوشتن کتاب «درسی از ولایت و پیامدهای آن» و غیره و ایراد سخنرانی های مختلف،  انحرافاتش را به اوج رسانیده؛ و به بهانه های واهی و سخنانی بسیار سست، بر طرح دو اصل «امامت» و «عدل» (به عنوان اصول مذهب) در کنار سه اصل «توحید»، «نبوّت»، و «معاد» (به عنوان اصول دین) خورده گرفت؛ و به صورت رسمی منکر اصلی به عنوان «اصل امامت» در خلال آموزه های دینی گردیده است؛ البتّه با تتبّعی که اینجانب در نوشته و گفته هایش داشته ام، به این حقیقت دست یافته ام که عوامل گوناگونی در شکل گیری و بروز اینگونه انحرافات در زندگی «ابوالفضل برقعی»، مؤثّر بوده اند؛ که در قسمت بعدی این مجموعه از نوشته ها، از مهمترین آنها یاد خواهم نمود.

نکته دوّم: در حوزه «انحرافات اخلاقی»، شاهد مصادیق فراوانی قابل طرح است؛ که هتّاکی نسبت به افراد مؤمن، یکی از بارزترین آنها به شمار میآید؛ زیرا  اسلام فحاشی و ناسزاگویی را یکی از صفات زشت و ناپسند می داند. پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: "خداوند بهشت را بر افراد فحاش و بد زبان و کم حیایی که نسبت به حرف زدن خود بی مبالات هستند حرام کرده است ...."  (مجلسی، بحارالأنوار، ج 60، ص207، حدیث39)؛ در روایت دیگری نیز میخوانیم: روزی امام کاظم (علیه السّلام) در مقابل کعبه ایستاد و خطاب به کعبه فرمود : «ای کعبه چقدر حق تو والاست اما قسم به خدا حق مؤمن از حق تو بالاتر است» (محدّث نوری، مستدرک‏الوسائل، ج، 9، ص 344، حدیث 11039- 9)؛ هرکسی به آثار گفتاری و نوشتاری سیّد ابوالفضل برقعی مراجعه کند به خوبی می یابد که وی متأسّفانه از هرنوع هتّاکی و اهانت نسبت به فرهیختگان و عالمان وارسته دینی، مراجع عظام تقلید، دریغ نورزیده است؛ تنها در کتاب «زندگینامه» وی، شاهد بروز هتّاکی های فراوانی از سوی وی نسبت به چهره هائی همچون: ملّاصدرای شیرازی، شیخ عباّس قمی،علّامه أ مینی، آیت الله بروجردی، آیت الله میلانی، آیت الله گلپایگانی، امام خمینی، آیت الله مکارم شیرازی، علّامه یحیای نوری، و... هستیم؛

نکته شایان توجّه اینکه: هتاکی ها و اهانت های سید ابوالفضل برقعی در کتاب مذکور، نسبت به ساحت قدس امام خمینی (ره) چه به لحاظ کمّی و چه به لحاظ کیفی قابل مقایسه با اهانت های صورت پذیرفته توسّط وی نسبت به دیگران نمی باشد؛

نمونه هائی از هتّکی های برقعی قمی به امام خمینی (ره)

 در بخشهای مختلفی از کتاب «زندگینامه» برقعی قمی، شاهد هتّاکی های فراوان نسبت به امام راحل (ره) هستیم؛ اینجانب با عرض پوزش از روح پاک آن عبد صالح، به بازگوئی برخی از آنها بسنده می نمایم:

نمونه اوّل:«آقای خمینی غرق در فلسفه یونانی و عرفان بوده و از حقایق قرآنی چندان مطلع نیست و قرآن را نیز متأسفانه با عینک کدر فلسفه و عرفان می بیند. حتی کتاب خدا، قرآن را قابل فهم نمی داند، گویی نخوانده که قرآن «موعظه للناس و بیان للناس» است!! و به قدری به خرافات آلوده است که خوب به یاد دارم زمانی که در مدرسه فیضیه به تدریس اشتغال داشت، شنیدم که به شاگردانش می گفت که اگر امام (ع) پف کند ستارگان خاموش می شوند! و معتقد بود جمیع ذرات عالم در برابر امام (ع) خاضع اند؟.. _ نعوذ بالله من مضلات الفتن _ کتاب «کشف اسرار» که حاکی از عقاید اوست آلوده به این خرافات است، انس وی با قرآن در حدی است که در یکی از سخنرانی هایش که از رادیو و تلویزیون پخش شد، گفت: در قرآن سوره منافقون داریم ولی سوره....»؛

نمونه دوّم: «دیگر از عیوب ایشان استبداد به رأی است که تاکنون سبب خسارات سنگین و جبران ناپذیر معنوی و مادی به اسلام و مسلمین شده است. خساراتی که شاید جبران آنها نزدیک به نیم قرن و یا بیشتر طول بکشد. البته این روحیه استبدادی و مشورت نکردن با اهل نظر و مردم مجرّب و کارشناس و عدم علاقه به شنیدن انتقاد را در بسیاری از مراجع دیده ام. به نظر من آیت الله بروجردی از آقای خمینی مستبدتر بود، منتهی به قدرت نرسید تا روحیه دیکتاتوری او چنانکه بود آشکار شود»

دو نکته پایانی:

الف-متأسفانه هتّاکی و اهانت های ذکر شده و ده ها اهانت دیگر برقعی قمی نسبت به حضرت امام (ره) در لابلای همان کتابی آورده شد که خاطره تلخ بارگذاری شده در تلگرام های منطقه، نیز مأخوذ از همان کتاب است؛ اینجانب میدانم: نقل همین دو نمونه هم موجب آزردگی خاطر همه دلدادگان به حضرت  امام (ره) گردیده است؛ ضمن پوزش از همة این عزیزان اعلام میدارم: هدفم از نقل این دو نمونه این بود که به برخی از دوستان بفهمانم: پس مراقب باشید تا غافلانه در زمین دشمن امام (ره) تلاش نکنید؛ اگر انتقاد و ایرادی به منبر و واعظ و روحانیت دارید، بیائید دوستانه و خارج از میدان داری معاندان معمار

ب-از دوستان منتقد به این اقدام هم تقاضا می کنم، به هیچوجه دنبال ایجاد تنش و برخوردهائی نامناسب نباشید؛ هدف بنده از نوشتن این مطالب، ایجاد حسّ بدبینی و یا برخورد منفی با افراد نبوده و نخواهد بود؛ خدا را شاهد می گیرم: اگر شبهات مطرح نمی شد، به هیچوجه وارد این عرصه نمی شدم؛ امّا چکنم که متأسّفانه چنین وضعیتی رخ داد؛ پس همه ما ها که حسینی هستیم، باید حسّ بدبینی را نسبت به یکدیگر کنار بگذاریم، و به کمک یکدیگر تلاش کنیم تا اثر سوء بر آمده از این اقدام را رفع نمائیم؛ بنده چاره را در این می بینم: ضمن نگه داشتن حرمت افراد، زیرساخت های فکری و انحرافات اخلاقی و اعتقادی و سیاسی ابوالفضل برقعی را بازگو کنم؛ تا پس از آن موفق به رفع شبهات طرح شده در گفتار او به پردازم؛ بدین جهت باید منتظر قسمت های بعدی این نوشته سریالی باشید. (سفر تبلیغی محرم 1438ق = 1395ش/ روز چهارم محرّم/ شهرکرد/ سید حسین شفیعی دارابی/ ساعت18)