پرسمان 16: پاسخ به شایعه حضور امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام) در جنگ اعراب با ایرانیان
بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. آقای «ت- آ» سلام علیک. قبل از هرسخنی، پیشاپیش، فرارسیدن ماه حزن و اندوه آل الرّسول (صلوات الله علیهم اجمعین)، و ماه دلداگی به سال شهیدان را به جنابعالی و دوستان خوبتان تسبلت عرض می کنم؛ انتظار این است که در سال جاری، بهتر و بیشتر از سال های گذشته در مجالس سوگواری آن بزرگوار حضور داشته باشیم، و از فضای معنوی آن بهره بگیریم. ان شاء الله.
جناب آقا «ت- آ»، در سوّمین بخش از پرسش خویش اینگونه نگاشتی : «در باب جنگ مسلمین با ایرانیان که بنا به قولی فرماندهی آن با عمربن خطاب بوده آیا امام حسن (علیه السّلام) در این جنگ حضور داشته است که شبهه ظلم و تعرض آن امام معصوم و مظلوم، درجریان ایرانیان در جریان است»؛ اینجانب، پاسخ این بخش از پرسش جنابعالی را نیز در قالب و محتوای ذیل بازگو می نمایم:
نکته اوّل: مطرح شدن چنین شبهه ای در بین دوستان خوبتان، اگر برای یافتن پاسخی منطقی و مناسب باشد، ایرادی ندارد؛ ولی همچنانکه در قسمت اوّل از پرسش 15 یاد آور شدم، نباید این شبهه و یا دیگر شبهات دینی را در ذهن خود نگه داشت؛ بلکه باید با طرح آن ها برای کارشناسان دینی، در پی یافتن جوابی مناسب و منطقی بود؛ و در جهت حلّ و رفع آن ها قدم برداشت؛ که خوشبختانه جنابعالی و دوستان ارجمندت، چنین حرکتی را در این راستا آغاز نمودید؛ قطعا، همة شما بزرگواران، مأجور خواهید بود؛
نکته دوّم: اگرچه در آستانه فرارسیدن ماه محرّم، بازار و تنور طرح اینگونه شبهات اندکی داغ می شود؛ ولی اقدامی تازه محسوب نمی شود؛ از باب نمونه می گویم:
در سال گذشته، پرسش و شبهه ای شبیه به همین پرسش جنابعالی توسّط یکی از جوانان خوب اهل «بندر لنگه» استان بوشهر (که دهه اوّل ماه محرّم سال گذشته، مهمان مردم خوب این شهر و خطیب مسجد جامع شان بوده ام)، در قالب کلیپی خاصّ برایم مطرح شد؛ با خواندن پرسش جنابعالی، به تکمیل پاسخی که سال گذشته به آن عزیز داده ام پرداخته؛ و آن را در قالب کاملتری برایتان ارسال میدارم؛ امید وارم سودمند واقع شود:
نکته سوّم: اگرچه بنده از طرح این پرسش استقبال نموده، و به شخص جنابعالی و به همه دوستان خوبت خوشبین هستم؛ ولی ذکر یک نکته را لازم میدانم و آن اینکه: توجّه داشته باشید، خاستگاه و منشأ طرح این شبهه، ریشه در بیرون از کشور دارد؛ زیرا با کلیپی که سال گذشته آن را مشاهده نمودم، به خوبی یافتم که طرّاح اصلی آن، سلطنت طلب های معاند با دین و ماه محرّم و امام حسین (علیه السّلام) هستند؛ آنان با طرح اینگونه شبهات، سعی می کنند تا از ارادت جوانان و دیگر اقشار مؤمن ایران اسلامی و غیر ایرانی به آن بزرگوار به کاهند، و کثرت حضور مردم در مجالس سوگواری آن حضرت را کاهش دهند؛ خوشبختانه این هنایشان هم رنگی نداشته و نخواهد داشت؛ بی هیچ تردیدی، یکی از بهترین اقدام برای ناکام نهادن آنان، همین اقدامی است که جنابعالی و دوستان عزیزت آغاز نموده اید؛ یعنی تلاش برای یافتن پاسخی مناسب و منطقی؛
نکته چهارم: پیرامون مسئله جنگ اعراب صدر اسلام با ایرانیان؛ به ویژه فتح طبرستان توسّط اعراب، سخنان فراوانی مطرح است که قطعا طرح تمام (و یا دست کم اکثر) آنها در خلال این نوشته، امری غیر ممکن می باشد؛ پس ناچارا می بایست به پاسخ از پرسش جنابعالی بسنده نمایم؛ منتهی قبل از آن، ذکر دو نکته را ضروری میدانم:
1- اخیراً موضوع «حمله اعراب به ایران» بسیار مستمسک مخالفین دین و سایتهایی که مأموریتی جز ضدتبلیغ علیه اسلام ندارند قرار گرفته است. این ضدّ تبلیغ گسترده به همراه دروغ پراکنیها، خود جای تأمل و تعمق دارد که چرا؟ مگر فقط اعراب به ایران حمله کردهاند؟ مگر پس از حمله اعراب به ایران، آن هم در 14 قرن پیش، دیگر هیچ حملهای به ایران صورت نگرفته است؟ مگر در همین سه قرن گذشته، ایران مدام هدف حمله روس، انگلیس و امریکا قرار نگرفته است و مگر قتل عامها، تجاوزات و غارتهای آنان بیش از حمله اعراب نبوده است و مگر حتی استعمار و استثمار کامل یک کشور و یک ملّت صورت نپذیرفته است؟ هنوز از عمر استقلال این کشور بیش از 34 سال نمیگذرد. چرا این همه جنایت علیه ایران و ایرانی را رها کرده و از کل تاریخ این کشور فقط یک حمله در 1400 سال پیش را موضوع چالش قرار دادهاند؟
2– هدف اصلی این است که اولاً اسلام را عربی نشان دهند، در صورتی که دین ملیّت ندارد. و ثانیاً با عربی نشان دادن اسلام، حسّ وطن دوستی (ناسیونالیستی) مردم مسلمان را علیه اعراب تحریک کنند، به گونهای که نتیجهاش دشمنی با اسلام شود. در حالی که این ملّت 1400 سال است که با عقل، فهم، شعور، علم، اراده و اختیار خود مسلمان است و هیچ گاه نیز دل خوشی از اعراب نداشته است.
و امّا اصل پاسخ:
اوّلاً: اگر ثابت شود که حضرت علی (علیه السّلام) با این جنگها و کشورگشاییها موافق بوده و حسنین (علیهما السّلام) نیز در جنگها شرکت داشتهاند (که چنین نبوده است)، بدون تردید و شک، حقّ با آنان بوده است و دلیلی نیست که کسی بگوید: جنگ با کفار مکه و مدینه، جنگ با خوارج نهروان، جنگ با منافقین، جنگ صفین و ...، همه یک تکلیف الهی بوده و پیامبر و امام که برگزیده و فرستادهی خدا هستند و صاحب عصمت میباشند، همه جا حق دارند، اما اگر با ایرانی طرف شدند، چون ما ایرانی هستیم، لابد حق ندارند. دشمنان چون اعتقادی به خدا و هیچ شناختی از دین ندارند، گمان دارند که ملیّت ها و مرزهایی که بشر برای خود تعیین کرده است و هر روز تنگ و گشاد میشود، خدا را نیز مجبور به رعایت میکند. حال آن که ایرانی و آمریکایی هر دو مخلوق او هستند و چین و ژاپن و ایران، همه مُلک او هستند و تنها مرزی را که تعریف کرده است، مرز ایمان و کفر است.
دشمنان میخواهند با این ترفند القا کنند که قومیت گرایی، ارجح از خداپرستی و دینگرایی است، در حالی که اصلاً چنین نیست و او تنها ارجحیّت و امتیاز را به تقوا داده است. هر چند این دشمنان اصلاً حسّ ناسیونالیستی هم ندارند و تجربه نیز ثابت کرده است که هر گاه خطری این کشور و ملّت را تهدید کرده است، این مؤمنین به الله و اسلام بودند که به دفاع برخاستند و از وجب به وجب خاک، فرهنگ و ثروتهای مادی و معنوی کشورشان دفاع کردند و آنان که سنگ وطنپرستی به سینه میزدند، اغلب یا فرار کردند، یا با دشمن همکاری کردند و یا دست کم هیچ کمکی نکردند و البته دائم نق زدند، فتنه کردند، جوّ ساختند، شانتاژ و ضد تبلیغ کردند، در تضعیف روحیه کوشیدند و آب به آسیاب دشمن ریختند.
ثانیاً: از کی تا به حال تمامی فرازهای تاریخ طبری که یک مورخ اهل سنّت آن را نوشته است، برای ما کتاب مرجع و حجّت شده است؟ جالب آن که مخالفان اسلام در حالی که در خود قرآن کریم تشکیک میکنند، چه رسد به کتبی چون اصول کافی یا بحارالانوار، هر گاه ببینند میتوانند ایرانی را علیه اسلام تحریک کنند، به کتاب تاریخ طبری چنان استناد میکنند که گویی وحی منزل است(؟!)
سند این فراز (شرکت و فرماندهی حسنین (ع) در حمله به ایران) در تاریخ طبری، یکی «سیف بن عمر» است که در زمان حیاتش نیز به زندیق مشهور بود و خود طبری در فرازهایی او را بیاعتبار خوانده است و سند دیگرش از «علی بن مجاهد» است که علما، محدثان، مورخان و مشاهیر اهل سنّت نیز خودشان وی را جاعل و دروغگو معرفی کردهاند و نوشتهاند که به تألیف تاریخ جنگها پرداخت و از خودش هر چه خواست دروغ نوشت! (تاریخ بغداد، الخطیب بغدادی - متوفی 463ق- ج 12، ص 106).
ثالثاً: در این خصوص نقل و جعل بسیار است. برخی گفتهاند که پس از نافرمانی خلیفه وقت از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) در خصوص خودداری از حمله به ایران، بنا شد تا حسنین (علیهما السّلام) نیز راهی شوند تا اوّلاً مردم ایران به وسیله دو امام معصوم با اسلام آشناتر شوند و ثانیاً سپاهیان فرمان آنان را برده و ظلم نکنند. اما چون آنها نپذیرفتند، این دو بزرگوار همراهی ننموده و بازگشتند.
امّا قول صحیحتر این است که اولاً: هیچ سند محکمی دال بر رضایت حضرت امیر (علیه السلام) و عزیمت این دو امام وجود ندارد و ثانیاً: طبق باور دینی ما، هیچ گاه شخص معصوم تحت پرچم غیر معصوم نمیرود و با دیگران نمی جنگد و ثالثاً: هیچ پیامبر یا امامی برای کشورگشایی نجنگیده است. چنان چه بنابر نقل ابن اثیر، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی: «امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام) بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند».
نکته پایانی: در مورد فتح طبرستان توسّط اعراب و نیز حضور و یا عدم حضور این دو امام معصوم در این فتح، سخنهای دیگری مطرح است؛ که به جهت مطرح نشدن این مسئله در پسش ارسالی؛ و نیز به جهت جلوگیری از طولانی تر شدن این نوشته، فعلا از پرداختن به آنها چشم پوشی می نمایم. (حوزه علمیه قم/ سیّد حسین شفیعی دارابی؛ ساعت 35/10 روز جمعه 9/ 7/ 1395ش = 28 ذی الحجه الحرام 1437ق).