آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

پرسمان (4) پاسخ به سؤال از: چیستی عبور از عالم جن

پرسمان (4)

پاسخ به سؤال از: چیستی عبور از عالم جن

بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. طلوع ماه مهمانی الهی را به همة بندگان خوب حضرت حق؛ به ویژه به طرّاح سؤال تبریک عرض می کنم. دانشجوئی از شهرستان بندر لنگه پرسیده است: «چند وقت پیش از tv شنیدم درمورد یک شخصیت میگفت از عالم جنّ و پری عبور کرده و به عالم  نور رسیده میخواستم بدونم:

1 - وقتی روح به عالم شیاطین و جن وپری میره یعنی نزول پیدا نکرده؟؟؟؛

2 - یا عالم جن وپری بالاتر از عالم ارواح  انسانیه؟؛

3 - اگر کسی شیطان رو ببینه یعنی روحش پلیده؟؛

4 - اساسا کدوم مرحله بالاتره؟؛

5 - اینکه انسان روح از بدنش جدا بشه و در شهر بگرده و شهر رو بینه و ارواح آدمی یا اینکه شیاطین و جن و پری؟؟؟ اصلا چیز خوبیه یا بد؟؛

6 - و اینکه چطور میتونه دقیقا از این عوالم بگذره یا کنترل کنه روحش کجا بره و فقط روح نره و او بیننده؟ وخیلی سوالات دیگه»؛

مقدّمة پاسخ:

در پاسخ این پرسشگر فرهیخته چنین نوشتم: پیش از ذکر پاسخ ب پرسش های 6 گانة مذکور، توّجه به نکات 8 گانة ذیل را، سودمند میدانم:

نکتة اوّل: باید بدانیم: وجود مخلوق و موجودی در این عالم با نام «جنّ» و «شیطان» (= أجنّه و شیاطین)، حقیقتی غیر قابل انکار می باشد؛ چه آنکه در آیات و روایاتی فراوان، افزون بر خبر دادن از حتمیّت آفرینش چنین موجودی توسّط پروردگار کریم، از فعّالیت های خیر و شرّ آنان در این عالم نیز سخن به میان آمده است؛ شایسته است جهت کسب اطّلاع بیشتر، به کتاب «جنّ و شیطان» نوشتة جناب آقای علیرضای رجالی تهرانی مراجعه شود؛

نکتة دوّم: از نگاه قرآن و روایات، «جنّ» و «شیطان»، دو موجود مستقلّ از هم محسوب نمی شوند؛ بلکه یک موجود است که به دو اسم  و تعبیر از او یاد می شود؛ در واقع« «جنّ»، اسم ذات است و «شیطان» اسم صفت؛ مثل اینکه می گوئیم: «زید عالم»؛

نکتة سوّم: حیثیّت وجودی، جنّ اقتضائات خاصّ خودش را دارد؛ از جمله: نامرئی بودن و دیده نشدن است؛ قرآن کریم می فرماید: "یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ یَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ یَرَاکُمْ هُوَ وَقَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّیَاطِینَ أَوْلِیَاء لِلَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ" (27/ اعراف( : «ای فرزندان آدم! شیطان شما را نفریبد، آن گونه که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، و لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد! چه اینکه او و همکارانش شما را می‌بینند از جایی که شما آنها را نمی‌بینید؛ (امّا بدانید) ما شیاطین را اولیای کسانی قرار دادیم که ایمان نمی‌آورند»!؛

نکتة چهارم: مقصود از این دیده نشدن جن این است که برای همه کس قابل دیدن نیست؛ زیرا همانگونه که اشاره شد، جن از موجودات غیر محسوس است.( محمد تقی مصباح، معارف قرآن، ص 215)؛ ولی این سخن به این معنا نیست که هیچگاه و برای هیچکس قابل دیدن نیست؛ زیرا بزرگان و کارشناسان دینی گویند: «جن پدیده بسیار لطیفی است و توان انبساط و انقباض خود را دارد، در حالت عادی در حال انبساط است و قابل دیدن نیست، ولی اگر منقبض گردد، می توان او را دید و لمس کرد» (همان، ص 316)؛ در واقع دیدن جن به اراده او است، نه به اراده ما؛

نکتة پنجم: ارتباط با جنّیان و به خدمت گرفتن آنها برای برخی از اولیاء الهی، امری ممکن است؛ قرآن در مورد سلیمان گوید: « نعمت‌هایی‌ که‌ خدا به‌ حضرت‌ عطا کرد: «و من‌ الجن‌ من‌ یعمل‌ بین‌ یدیه‌ باذنه» : «برخی‌ از جنیان‌ پیش‌ روی‌ او به‌ اجازة‌ پروردگارش‌ کار می‌کنند» (سباء : 12)؛

نکتة ششم: از آیات قرآن به خوبی برمیآید که جنّیان و شیاطین هرگاه بخواهند می توانند به افرادی، القائاتی داشته باشن؛ از جمله: در آیة 102 سوره بقرة میخوانیم: «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِین‏ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ ...» : «سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد، و لکن شیاطین کفر ورزیدند و به مردم‏ تعلیم سحر دادند»؛ درسورة أنعام آیه 121 نیز می خوانیم: «وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیُوحُونَ إِلى‏ أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ وَ إِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّکُمْ لَمُشْرِکُونَ» : «و همانا شیاطین به دوستان خود پیغام مى‏دهند تا با شما ستیز کنند و اگر از آنها پیروى کنید در این صورت شما مشرک خواهید بود»؛

نکتة هفتم: دیدن جن در سه حال صورت میپذیرد : الف- بصورت اتفاقی : که شاهد مثالهای زیادی دارد و برای خیلی از افراد پیش می آید و در شرایط خاص که قالبا در طبیعت اتفاق میافتد. ب- تسخیر : بوسیله شخصی که میخواهد جن را ببیند. ج- تمایل از طرف اجنه : برای کسب علم و دانش از پیامبران ، دانایان و بزرگان یا اموری دیگر مثل تقاضای ازدواج از طرف جن .

نکتة هشتم: ارتباط با جن و رؤیت آن مستلزم به تسخیر در آوردن این موجود میباشد و برای مردم عادی راه دیگری ندارد یعنی حتما باید جن را به تسخیر کشید تا بتوان با او ارتباط داشت. البتّه به روش های مختلف می توان با جن رابطه برقرار کرد؛ از جمله:

۱ - طریقه اذکار : که شامل اورادی است که با مداوت به خواندن آن به مرور نهان جن آشکار خواهد شد.

۲ - اجرای اعمال : اجرای یک سری از اعمال متشکل از اوراد و اذکار و سوزاندنیها و... در کنار یکدیگر.

۳ - استفاده از مواد خاص : مثل سورمه هاییکه برای این منظور از مواد خاص طبیعی ترکیب و به چشم کشیده میشود.

۴ - تنهایی در طبیعت : با قرار گرفتن در طبیعت و تنها بودن بصورت مداوم در شرایط خاص ابتدا به شنیدن اصوات سپس به دیدن منتهی شود خیلی اوقات هم دیدن بصورت موقت رخ میدهد که باگذر زمان دائمی و ارادی میشود.

۵ - بزرگی روح : اینکه انسان به مرحله ای از بزرگی روح و قوت و قدرت معنوی برسد که بتواند جن و ماوراء را رویت کند و این قسمت خارج از بحث تسخیر است ، چون در این نوع از دیدن شما کسی از اجنه را به تسخیر در نمیآورید بلکه خود آنها به خدمتگذاری انسان در میایند و این مورد در روحانیون ادیان و مرتاضان بسیار دیده میشود.

هشدار : چهار طریق ذکر شده اول قطعا با عوارض بسیار همراه خواهد بود که همگی به دلیل سنخیت نداشتن دو موجود ،هم از لحاظ طبیعی و هم از لحاظ معنوی و ماورائی است.

مسئله بسیار ظریفی که در این قسمت باید به آن توجّه شود اینکه: کسی که ارتباط با اجنّه برقرار میکند از هر طریق (چه ذکر، چه اجرای اعمال، چه ترکیبات، و چه طبیعت) قطعا به مشکل برمیخورد.

به استثناء پنجمین مورد که فرد در حین انجام گرفتن کارها قدرت روحی خود را بالا میبرد به این معنا که شما به مرحله ای میرسید که جن را میبینید نه اینکه او ظاهر میشود ؛ جن غول چراغ نیست که ظاهر شود.

اصل پاسخ:

پس از ذکر نکات هشتگانة فوق، به پاسخ از پرسشهای 6 گانه مذکور پردا خته؛ و اینگونه نگاشتم:

 الف- هیچگاه، راه یابی روح انسانی به عالم شیاطین و جنّ و پری، دلیل بر نزول آن  نیست؛ بلکه می تواند نشانة صعود آن باشد ؛ (به طریق پنجم ذکر شده در ذیل نکتة هشتم توجّه شود)؛

ب- همانگونه که خود انسان موجودی برتر از شیاطین و جنّ و پری محسوب می شود؛ قطعا عالم ارواح  انسانی، برتر از عالم جنّ و پری خواهد بود؛

ج- اگرچه ممکن است برخی از افراد، از برقراری ارتباط با أجنّه و شیاطین سوء استفاده کنند؛ ولی هیچگاه نمی توان به صورت کلّی گفت: «هر کسی شیطان رو ببینه یعنی روحش پلیده»؛

د- اگرچه جدا شدن روح انسانی از بدنش و گردیدن در شهر و...امری ممکن است ولی چنین چیزی، همگانی نخواهد بود؛ بلکه تنها برخی از اولیاء الهی در اثر انجام اعمالی شایسته می توانند به جائی برسند که روحشان را از بدن خویش جدا سازند؛ و روحشان به سخن گفتن و گردش در شهر و... ادامه دهد (؛ داستانهائی از زندگی مرحوم میرزا جواد آقای تهرانی، و...؛ شاهدی بر درستی این مدّعا خواهد بود)؛

ه- ممکن است بدست آوردن اینگونه توانمندی ها و دست یابی به چنین قدرتی، امری مثبت تلقّی شود؛ ولی هیچگاه نمی توان آن را روال طبیعی در دین اسلام، و سیرة بارز و فراگیر اولیاء دین برشمرد؛ مقصود این است : آنچه که از ما خواسته شد این است که به واجب و حرام و سایر احکام و دستورات دینی توجّه و عمل نمائیم؛ ممکن است در اثر این اعمال به چنان قدرتی دست پیدا کنیم و امکان هم دارد که از دست یابی به آن محروم بمانیم؛ البتّه اگر به دستورات شرع عمل نموده باشیم و به چنان قدرتی دست پیدا نکنیم، هیچگاه مورد مؤاخذه قرار نمی گیریم؛ یعنی به ما نمیگویند: چرا به آن دست نیافتی؟؛ پس نیازی نیست که در پی برقراری ارتباط با أجنّه و شیاطین باشیم (به هشدار مذکور در ذیل نکتة هشتم، توجّه شود)؛

و- واقعیات تاریخی نشان میدهد: افرادی که به برقراری ارتباط با أجنّه و شیاطین دست یافته اند، دو دسته اند؛ برخی همچون سلیمان و دیگر اولیاء الهی، از این قدرت در جهت خیر استفاده نموده اند؛ و بعضی هم در طریق ضربه زدن به دیگران و ایجاد شرّ از آن بهره جسته اند؛ پس به صورت مطلق نمی توان گفت: برقرای ارتباط مذکور، چیزی  خوب و یا بد است؛ بستگی دارد به کارکردهای نیک و زشت اشخاص صاحب این قدرت؛ پس می تواند خوب باشد و می تواند بد به شمار آید؛

ز- برای دست یابی به توان عبور و گذشتن از این عوالم و کنترل روح، عوامل مختلفی مطرح است؛ جامع همة آنها، انجام واجبات وترک محرّمات الهی و... است؛ آن هم در حدّ کامل آن؛ در بخشی از غزل شمارهٔ ۱۴۴ حافظ شیرازی میخواینم:  

تــو کز سرای طبیعت نـمی‌روی بیرون          کجا به کــوی طریقت گـذر تــوانی کــرد

جــــمال یار ندارد نقاب و پـــــرده ولـی         غبـــار ره بنشان تـــا نظر تـــوانـی کــرد

بیا که چاره ذوق حضور و نـــظم امـور         به فیض بخشی اهل نظـــر توانــی کـــرد

ولی تو تا لب معشوق و جام می خواهی         طمـع مــــدار که کار دگــر توانــی کــرد

دلا ز نور هدایت گـــــــر آگهی یــــــابی         چو شمع خنده زنان ترک سر توانی کـرد

گــر این نصیحت شاهانه بشنوی حــافظ          بـــه شــاهراه حقیقت گـذر توانـــی کـــرد

در بخشی از 15 دستورالعمل عرفانی علامه حسن‌زاده آملی نیز میخوانیم: «کام حیوانی را به بی‌زبان‌ها گذار، اهل بیان باش/چشم ببند تا بینا شوی؛ کام حیوانی را به بی‌زبان‌ها گذار تو که مشمول «الرَّحْمَنُ، عَلَّمَ الْقُرْآنَ، خَلَقَ الْإِنْسَانَ، عَلَّمَهُ الْبَیَانَ» هستی، اهل بیان باش، خاموش باش تا گویا شوی. چشم ببند تا بینا شوی، رسول الله(ص) فرمود: «غُضُّوا اَبْصارَکُم تَرَوْنَ الْعَجائِبَ».

               آب کم‌جو تشنگی آور بدست             تا بجوشد آبت از بالا و پست

به خویش خطاب می‌کنم: ای همبازی اطفال! ای سرگرم به قیل و قال! ای اسیر اصطبل و علف! ای دور از سعادت و شرف! ای محبوس در لظای هوی! ای محروم از جنت لقا! عمر به بی‌حاصلی و بوالهوسی گذشت، چه شود گر به خود آیی و ببینی چه کسی؟ «بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا، وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ وَ أَبْقى»؛

ح- البتّه بعید نیست که منظور اهل سیر و سلوک از تعبیر «عبور از عالم جنّ و شیطان»، گذر کردن از عالم مادّیّات و زرق و برق دنیوی باشد؛ چه آنکه رهیدن از تعلّقات مادّی ، سبب می شود که روح آدمی از امور دنیوی، کنده و آزادی گردد؛ و به قرب الهی دست یابد؛ همچنانکه دلباختگی به متاع های پست دنیوی، سبب سقوط انسان از درگاه الهی و از دست دادن آیات و اسم أعظم الهی می گردد؛ نمونة بارز قرآنی این سقوط، فرجام بد «بلعم باعورا» (عالم بد عاقبت زمان حضرت موسی علیه السّلام) است؛ که پروردگار کریم، خطاب به رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله) فرمود: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِى ءَاتَیْنَاهُ ءَایَاتِنَا فَانسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَنُ فَکاَنَ مِنَ الْغَاوِینَ. وَ لَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بهِ وَ لَکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلىَ الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَوَئهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَترْکُهُ یَلْهَث ذَّالِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِایَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ» (أعراف: 176- 175) : «و بر آنان خبر کسى را بخوان که آیات خود را به او داده بودیم و او از آن بیرون شد. پس شیطان او را دنبال کرد و او از گمراهان شد. و اگر مى‏خواستیم او را با آن آیات بالا مى‏بردیم ولى او به زمین چسبید و از هواى خود پیروى نمود. پس او مثل سگ است که اگر بر او حمله کنى زبان از دهان بیرون مى‏آورد و اگر رهایش سازى باز زبان از دهان بیرون مى‏آورد. این داستان آن گروه است که آیات ما را تکذیب کردند، پس قصه‏ها را بر آنان نقل کن؛ باشد که بیندیشند».

 نکتة پایانی: با واسطه قرار دادن اهلبیت (علیهم السّلام) در آغازین لحظات بامداد شب دوّم ماه پرفضیلت رمضان، از درگاه کریمانة ذات اقدس اله مسئلت می نمایم که ما را از مواجه شدن با فرجامی بد، باز بدارد؛ و به لطف بی کرانش در این ماه آمرزش، همگان را به حسن عاقبتی جاوید بهره مند سازد. آمین یا ربّ العالمین. (حوزة علمیّة قم/ سیّد حسین شفیعی دارابی/ ساعت30/ بامداد شب چهار شنبه: 19/ 3/ 1395ش= اوّل ماه رمضان 1437ق).