پرسمان (1)
بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. اعضاء محترم گروه و همة خوانندگان ارجمند، سلام علیکم. از جمله آثار نیک فعّالیت اینجانب در عرصة مجازی، آشنائی با پرسشهای مختلف طرح شده از سوی برادران و خوهران دارابکلائی و گاه غیر دارابکلائی و پاسخ دهی به آنها می باشد؛ برای بهره وری دیگران از این تلاش فرهنگی، تصمیم بر این است از این پس در قالب عنوان «پرسمان»، به بارگذاری این سلسله از نوشته های سریالی، در وبلاگ های منطقه (دارابکلا در قله بصیرت، دارابکلا 20، و...)، و تلگرام های گروهی اقدام شود؛ امّیدوارم این تلاش طرفینی، سودمند واقع شود. قبل از طرح پرسش و پاسخ، ذکر چهار نکته را، خالی از فایده نمیدانم:
نکتة اوّل: دانشوران مسلمان بر این باورند که: یکی از داشته های فطری انسان ها، برخورداری آنان از حسّ کنجکاوی و پرسشگری است؛ و این حقیقیتی است که دانشوران غیر مسلمان و حتّی دانشوران غیر الهی نیز به آن معترفند؛ زیرا آنان نیز پس از سالها پژوهش در حوزة انسان شناسی به این نتیجه دست یافته اند که از جمله امور فطری بشر، حسّ جستجوگری می باشد؛
نکتة دوّم: بی تردید، بهره وری درست از حسّ کنجکاوی انسان ها همچون سایر حواسّ ظاهری و باطنی آنان، متفرّع بر برنامه ریزی درست و اعمال تدبیری مناسب، و پرهیز از افراط و تفریط، و رعایت شیوة اعتدال می باشد؛ بروز همة اکتشافات ورشد علمی در حوزه های مختلف، مرهون بهره گیری مناسب از همین حسّ پرسشگری خدادادی است؛
نکتة سوّم: خوشبختانه در همة ادیان آسمانی به ویژه در اسلام عزیز، نفس پرسش گری و پرسیدن، اقدامی مطلوب محسوب می شود؛ و برای آن ثوابی بس فراوان در نظر گرفته شده است؛ از باب نمونه:
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله) مى فرماید: «اَلْعِلْمُ خَزائِنُ وَ مَفَاتِیحُهُ السُّؤالُ، فَاسْأَلُوا رَحِمَکُمُ اللّهُ فَاِنَّهُ تُؤْجَرُ اَرْبعَةٌ: اَلسّائِلُ وَ الْمُتَکَلِّمُ وَ الْمُسْتَمِعُ وَ الْمُحِبُّ لَهُمْ» : «دانش، گنجینه ها و پرسیدن کلیدهاى آنها است. پس بپرسید. خدا رحمت کند شما را; زیرا در این بین، چهار نفر پاداش مى برند: پرسنده، پاسخ گو، شنونده و دوستدار آن» (ابن شعبة حرّانی، تحف العقول، ص 41)؛
نکتة چهارم: البتّه برای پرسیدن آداب فراوانی مطرح است که هر پرسش کننده ای میبایست به آنها پای بند باشد؛ از جملة این آداب این است که: هدف از پرسیدن، فهمیدن مطلب باشد و نه مچ بگیری از طرف مقابل و بردن آبروی شخص و یا خودنمائی نمودن؛ در روایتی از امیر مومنان (علیه السّلام) میخوانیم که آن بزرگوار - در پاسخ به مردى که از حضرتش سؤالى مشکل آفرین پرسید- فرمود: «سَلْ تَفَقُّها ، ولا تَسْأل تَعَنُّتا ؛ فإنّ الجاهِلَ المُتَعَلِّمَ شَبیهٌ بالعالِمِ، وإنَّ العالِمَ المُتَعَسِّفَ (المُتَعَنِّفَ) شَبیهٌ بالجاهِلِ المُتَعَنِّتِ» : « به قصد یاد گرفتن بپرس، نه براى آزردن و خطا گرفتن؛ زیرا جاهلى که درصدد آموختن باشد همانند عالم است و عالمى که در بیراهه قدم نهد همچون جاهلى است که به قصد خطا گرفتن مىپرسد» (نهج البلاغة : الحکمة320 منتخب میزان الحکمة : 260)؛
پس از بیان نکات چهارگانه، به ذکر اوّلین پرسش و پاسخ از آن می پردازم:
تبیین مقام بخشی پیامبر به با نوان
پاسخ از پرسش اوّل:
در پاسخ به این پرسش که: «می گویند: قبل اسلام حضرت خدیجه (سلام الله علیها) رئیس کاروان تجاری بود پس پیامبر (صلوات الله علیه و آله) از کجا به زنان مقام داده است؟؛ میگویم:
الف- اینکه: حضرت خدیجه (سلام الله علیها) دارای کاروان تجاری واز فعّالان تجاری و اقتصادی روزگار بود، حقیقتی انکار ناپذیر است؛ تمام کتب تاریخی مسلمان و حتّی مورّخان غیر مسلمانان هم به آن اعتراف دارند؛ زیرا وی به جهت ارثیه ایکه از شوهرو یا شوهران سابق بدست آورده بود، به ثروت مطلوبی دست یافته بود؛ ولی هنر او این بود که به داشته های خود بسنده ننمود؛ بلکه از آن ها در جهت تجارت و کسب درآمد بیشتر بهره جست؛ و کاروانهائی را از حجاز به شهر یمن و غیره می فرستاد، و داد و ستد مناسبی را به راه انداخته بود؛ افراد خاصّی را نیز به خدمت می گرفت؛ در یکی از همین کاروان های ارسالی از وجود شخص پیامبر که جوان گمنامی بیش نبود نیز بهره گرفت؛ وی از این طریق به امانت داری آن حضرت پی برد؛ و خود همین مطلب موجب شد تا زمینة ازدواج با حضرتش فراهم آید؛
ب- دارای موقعیّت بودن خانمی همانند خدیجه در آن روزگار دلیل نمی شود که بگوئیم: همة با نوان در آن زمان، از موقعیت مناسب اجتماعی برخوردار بوده اند؛ در هرجامعه ای استثنائاتی وجود دارد؛ یعنی حتّی اگر بپذیریم که حضرت خدیجه (سلام الله علیها) در ان دوران از جایگاه مناسبی برخوردار بوده است، دلیل نمی شود که بگوئیم همة بانوان ان دوران از چنین موقعیتّی برخوردار بوده اند؛
ج- حتّی موقعیّت مطلوب اقتصادی خدیجه (سلام الله علیها) دلیل نمی شود که بگوئیم: نگاه جامعه آن روز نسبت به بانوان، نگاهی مثبت بوده است؛ زیرا واقعیّات تاریخی حکایت از این دارد که نگاه های افراد و اقوام نسبت به بانوان در آن دوران، نگاهی منفی بوده است؛ بدنیا آمدن دختر در خانواده را، زشت می پنداشتند؛ دختران را زنده به گور می نمودند؛ و...؛
د- مقصود از مقام بخشیدن پیامبر اسلام (صلوات الله علیه و آله) به بانوان، عوض کردن فرهنگ جامعة آن روز نسبت به آنان بوده است؛ و این حقیقتی است مستند به واقعیات تاریخی و مذکور در دل کتب تاریخی؛ و مورد قبول و باور مستشرقان و خاورشناسان غربی؛ شایسته است به کتاب «تاریخ تمدّن اسلام و عرب» دانشمند فرانسوی «گوستاولبون» و نیز کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» شهید مطهّری مراجعه شود. (حوزة علمیّة قم/ سیّد حسین شفیعی دارابی/ ساعت 4 بعد از ظهر عصر شنبه: 15/ 3/ 1395ش= 28 ماه شعبان 1437ق).