آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آیا مقبره حضرت یوشع بن نون در شهر اصفهان قرار دارد؟

خلاصه پرسش

آیا مقبره حضرت یوشع بن نون در شهر اصفهان قرار دارد؟

پرسش

مقبره حضرت یوشع بن نون در کجا قرار دارد؟

پاسخ اجمالی

درباره محل مقبره «یوشع بن نون» نقل‌های مختلفی در منابع تاریخی و جغرافیایی وجود دارد که به آنها اشاره می‌شود:

1. در سرزمین نابلُس[1] که در برخی کتب، منطقه‌ای در آن سرزمین به نام بُلَیدة به عنوان مدفن آن پیامبر اعلام شده است.[2]

3. کوه افرائیم[3] (در طرف شمال شرقی اورشلیم واقع شده است).

4. در گورستان تاریخى تخت فولاد اصفهان؛ نوشته‌اند که حضرت یوشع بن نون در زمان کورش به همراه سایر زندانیان از اسارت بابل نجات یافت و به ایران مهاجرت کرد و در اصفهان در محلى که به آن «لسان الارض» گفته می‌شود در گورستان تاریخى تخت فولاد مدفون گردید.[4] و از فحواى اخبار تاریخ، نسبت به حضرت یوشع(ع) و زمان و محل دفن، چنین استنباط می‌شود که احتمالاً دو یوشع بوده، یکى وصىّ حضرت موسى(ع) و دیگرى قبل از او. اوّلى قبرش در جبل افرائیم بن یوسف و دومى قبرش در اصفهان است.[5]‏

به نظر می‌رسد نقل چهارم ضعیف باشد؛ چراکه منابع تاریخی قدیمی نه به وجود دو پیامبر به این نام، و نه به دفن یکی از آنان در اصفهان اشاره کرده‌اند! به علاوه، بیشتر مورّخان دیدگاه اوّل را می‌پذیرند و آن‌را صحیح می‌دانند.[6] و تنها اختلاف در منطقه‌ای از نابلس است.

 منابع:

[1]. هروى (متوفّی 611ق)، على بن ابو بکر، الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص 31، مکتبة الثقافة الدینیة، قاهره، چاپ اول، 1423ق؛ ابو الیمن علیمى (متوفّی 928ق)، عبد الرحمن بن محمد، الأنس الجلیل بتاریخ القدس و الخلیل، محقق و مصحح: ابو تبانّة، عدنان یونس عبدالمجید، کعابنه، محمود عوده‏، ج 1، ص 202، مکتبة دنیس، الخلیل، چاپ اول، 1420ق؛ حلبى غزى (متوفّی 1351ق)،کامل بن حسین، نهر الذهب فى تاریخ حلب، محقق و مصحح: شعث، شوقى، فاخورى، محمود، ج 1، ص 323، دار القلم، حلب، چاپ دوم، 1419ق.

[2]. یاقوت حموى (متوفی 626ق)، یاقوت بن عبد الله، معجم البلدان، ج 4، ص 167، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، 1995م. 

[3]. طبری (متوفی 310ق)، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 442، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق؛ ابن عساکر (متوفی 571ق)، على بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، محقق و مصحح: شیرى، على، ‏ج 74، ص 265، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1415ق؛ مرجانى (متوفی 770ق)، عبد الله بن عبد الملک، بهجة النفوس و الأسرار فى تاریخ دار هجرة النبى المختار، محقق و مصحح: فضل، محمد عبدالوهاب، ج 1، ص 330، ‏دار الغرب الاسلامی، بیروت، چاپ اول، 2002م.

[4]. بى آزار شیرازى، عبد الکریم، باستان شناسى و جغرافیاى تاریخى قصص قرآن، ص 427 428، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران، چاپ سوم، 1380ش.

[5]. همان.               

[6]. معجم البلدان، ج 5، ص 156؛ الإشارات إلی معرفة الزیارات، ص 18؛ جندى، محمد سلیم، تاریخ معرة النعمان، محقق و مصحح: کحاله، عمر رضا، ج 1، ص 356، منشورات وزارة الثقافة، دمشق، چاپ دوم، 1994م؛ نهر الذهب فى تاریخ حلب، ج 1، ص 323.

پرسش

خلاصه پرسش

نقباء بنی اسرائیل چه کسانی هستند؟ و آیا یوشع بن نون از آنان است؟ و آیا همهٔ آنان در یک زمان بوده ‌اند؟

پاسخ اجمالی

آنچه از منابع اسلامی استفاده مى‏ شود، آن است که نقباى بنى اسرائیل هر یک سرپرست طایفه خود بودند که یوشع بن نون یکی از آنها بود و پس از موسى(ع) جانشین او و پیشواى بنى اسرائیل شد. و همه در یک زمان بودند.

پاسخ تفصیلی

کلمهٔ «نقباء»، از ریشهٔ «نقب»، جمع «نقیب» است،[1] و «نقب» وقتى در مورد دیوار و یا پوست به کار مى‏ رود، معناى کلمه «ثقب» در مورد چوب را مى‏ دهد؛ یعنی سوراخ کردن چوب، و نقیب به معناى کسى است که از قومى آمار مى ‏گیرد، و از حال مردم جویا می شود.[2] و به رئیس و رهبر یک جمعیت از آن جهت نقیب مى ‏گویند که از اسرار جمعیت آگاه است، گویى در میان آنها نقبى ایجاد کرده و از وضع آنها آگاه شده است،[3] و گاهى «نقیب» به کسى گفته می شود که رئیس جمعیت نیست و تنها معرّف و وسیلۀ شناسایى آنها است،[4] و اگر به فضائل اشخاص عنوان «مناقب» اطلاق مى ‏شود، به جهت آن است که با فحص و کنجکاوى باید از آنها آگاه گشت.[5]

در قرآن کریم در آیهٔ «وَ لَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ بَنِی إِسْرائِیلَ وَ بَعَثْنا مِنْهُمُ اثْنَیْ عَشَرَ نَقِیبا»[6] به بحث نقباء بنی اسرائیل اشاره شده ‌است. آنچه از منابع اسلامی[7] استفاده مى‏ شود، آن است که نقباى بنى اسرائیل هر یک سرپرست طایفه خود بودند؛[8] مانند این که از ابن عباس چنین نقل شده که: «نقباى بنى اسرائیل، وزیران موسى بودند و بعد به مقام نبوّت رسیدند».[9]

بنابراین، هر یک از این دوازده نقیب بر هر کدام از طوایف دوازده ‏گانه بنى اسرائیل ریاست داشتند، و به منزله والى بر آنان بودند، کارهاى آنان را فیصله مى‏ دادند، و نسبتى که این دوازده نقیب به دوازده تیره بنى اسرائیل داشتند نظیر نسبتى بوده که اولى الامر به افراد این امت دارند، در حقیقت مرجع مردم در امور دین و دنیاى آنان بودند، چیزى که هست خود آنان وحیى از آسمان نمى ‏گرفتند و شریعتى را تشریع نمى ‏کردند، و کار وحى و تشریع شرایع تنها به عهده موسى(ع) بود.[10]

نام های نقباء بنی اسرائیل چنین ذکر شده اند: شموع بن زکّور، شرفوط بن حوری، کولب(کالب) بن یوفنّا، یغوول بن یوسف، یوشع بن نون، یلطی بن روفوا، کدّاییل بن شوذی، کدّی بن سوسی، عماییل بن کملی، شتّور بن میخاییل، یحیی بن وقسی، کوآءل بن موخی، و آنهایی که به حضرت موسی(ع) ایمان آوردند، یوشع بن نون و کولب بن یوفنّا بودند.[11] و همه در یک زمان بودند.

یوشَعَ بن نُون که یکی از نقبای بنی اسرائیل بود، در خدمت حضرت موسی(ع) بود و پس از موسى(ع) جانشین او و پیشواى بنى اسرائیل شد.[12]

در قرآن مجید نام یوشَع ذکر نشده است، اما مفسّران، در تفسیر آیه های ۱۲ و ۲۳ سوره مائده، او را یکی از نقباء بنی اسرائیل دانست[13] و آیه 60 سوره کهف را نیز منطبق بر یوشَع بن نون دانسته اند.[14]

 منابع:

[1] . جوهرى، اسماعیل بن حماد، الصحاح‌، محقق و مصحح: عطار، احمد عبد الغفور، ‌ج 1، ص 227، دار العلم للملایین، ‌بیروت، چاپ اول، 1410ق.

[2]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص 820، دارالعلم‏، الدار الشامیة، دمشق‏، بیروت، چاپ اول، 1412ق؛ ابن اثیر جزرى، مبارک بن محمد، ‌النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، ‌ج 5، ص 101، مؤسسه مطبوعاتى اسماعیلیان‌، قم، چاپ اول، بی تا.

[3]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 4، ص 308، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.

[4]. ابن منظور، جمال الدین محمد بن مکرم‌، لسان العرب، محقق و مصحح: فارس (صاحب الجوائب)‌، احمد، ج 1، ص 769، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق. ‌

[5]. تفسیر نمونه، ج 4، ص 308.

[6]. مائده، 12: «خدا از بنى اسرائیل پیمان گرفت، و از آنها، دوازده نقیب [سرپرست‏] برانگیختیم».

[7]. ر.ک: هاشمى بغدادی، ابو جعفر محمد بن حبیب بن امیة، کتاب المحبر، تحقیق: ایلزة لیختن شتیتر،  ص 464،  دار الآفاق الجدیدة، بیروت، بى تا؛ طبرسى، فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 3، ص 265، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ بیضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج 2، ص 118، دار احیاء التراث العربى، بیروت، چاپ اول، 1418ق.

[8]. تفسیر نمونه، ج 4، ص 308.

[9]. آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج 3، ص 260، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.

[10]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج 5، ص 240، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ پنجم، 1417ق.

[11]. کتاب المحبر، ص 464.

[12]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّى الله علیهم، محقق و مصحح: کوچه باغى، محسن بن عباسعلى، ج 1، ص 99،‏ مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق؛ کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات، محقق و مصحح: کاظم، محمد، ص 183، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، تهران، چاپ اول، 1410ق؛ اندلسى، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فى التفسیر، تحقیق: صدقی، محمد جمیل، ج 4، ص 202، دار الفکر، بیروت، 1420ق.

[13]. أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج 2، ص 118 و 119؛ البحر المحیط فى التفسیر، ج 4، ص 219؛ فیض کاشانى، ملا محسن، الأصفى فى تفسیرالقرآن، ج 1، ص 269، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، قم، چاپ اول، 1418ق؛ حسینى شیرازى، سید محمد، تبیین القرآن، ص 123، دار العلوم، بیروت، چاپ دوم، 1423ق.

[14]. أنوار التنزیل و أسرار التأویل، ج 3، ص 286؛ الأصفى فى تفسیرالقرآن، ج 2، ص 720؛ سبزوارى نجفى، محمد بن حبیب الله، ارشاد الاذهان الى تفسیر القرآن، ص 305، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1419ق.