آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

توسط:محمد دهداری

توسط:محمد دهداری

۱. باید از دکتر سروش پرسید به واقع این چه منطقیست که جمله روحانی مبنی بر انتساب پیروزی انتخاباتیش به عنایت امام زمان عج را با جهان شمول بودن ولایت حضرت حجت عج در تناقض می بیند! از این بچگانه تر هم می توان سخن گفت!؟ مَثَل این حرف کودکانه مَثَل کسی است که وقتی مصداق خاصی از جهان خلقت را به خالق یکتا و خلاقیت وی نسبت دهند زبان اعتراض بگشاید که مگر بقیه هستی خالق دیگری دارد که شما صرفا این شیء را به خلقت خداوند نسبت داده ای!؟ به قول معروف اثبات شیء نفی ما عدا نمی کند! بنا بر این منطق مسخره سروش هیچ کسی حق نخواهد داشت موفقیت های خویش را به عنایت خداوند متعال هم حتی نسبت دهد!

۲. قصه امام زمان ذره ای قابل دفاع نیست یا افاضات گاه و بی گاه سروش! سروش عادت کرده که هر ازچندگاهی لب به سخنان بی پایه و اساس و بدون ادله عقلی و نقلی صحیح و سالم گشوده هرچه از رطب و یابس در ذهن خود دارد با ادبیات صوفیانه و منظم و مسجع به خورد مخاطب خالی الذهن و بی دفاع دهد! وی هیچگاه برای مدعاهای شاخ دار خود از جمله همین ادعا، استدلال قوی ارائه نداده است و هر چه داشته نیز ترجمه های نازلی از متکلمان و فلاسفه مسیحی و غربی مانند جان هیک و شلایر ماخر و گادامر و کذا بوده است! و از آنجا که اینان در حوزه مهدویت بحمدالله نظریاتی ندارند اکنون که سروش به کوبیدن مهدویت رسیده حکم همان شاعری را دارد که قافیه اش به تنگ آمده و پشتوانه همان دو خط استدلال و برهان ترجمه ای را نیز از دست داده است!

۳. اصولا قابل دفاع بودن و نبودن قصه امام زمان(عج) چه دخلی به اخذ وجوهات توسط فقها دارد!؟ مگر اینکه ایشان به هر بهانه و در هر موقفی سعی در عقده گشایی نسبت به جامعه روحانیت داشته و دارد! خوب است بدانید وی تا زمانی که در چارچوب حاکمیت بود چنین بی پروا به روحانیت نمی تاخت و تا از دایره مسئولیت های حکومتی کنار گذاشته شد شروع به ساز مخالف زدن نمود که این خود میزان صداقتش را نشان می دهد!

۴. در نهایت باید در مقام پاسخ به شبهات ایشان بدین موضوع مهم اشاره نمود که آنچه تاکنون همواره نظریات سروش را با مشکل جدی مواجه نموده نقد درون دینی نظریات وی بوده است! چرا که سروش هنوز خود را در چارچوب اسلام و به عنوان یک روشنفکر مسلمان میداند و لذا در مقام نظریه پردازی نمی تواند از تقید به مقومات دین مبین اسلام شانه خالی کند! از جمله مهمترین این مقومات کتاب الهی و روایات و سیره معصومین است. همان دو ثقلی که پیامبر ص نزد امتش به ودیعه نهادند. سروش و امثال سروش تا زمانی که در چارچوب اسلام نظریه پردازی می کنند نمی توانند بر خلاف نصوص محکم از قرآن و روایات اجتهاد نمایند. منظور از نص محکم آیاتی است که قابل تفسیر به رأی نباشد و روایاتی که هم از نظر سند خدشه پذیر نباشند و هم از لحاظ محتوا غیر قابل مصادره به مطلوب!

مثلا در مورد ادعای الهام شاعرانه بودن قرآن اولین چیزی که تز سروش را زیر سوال میبرد این بود که کفار اعراب هزار و چهارصدسال پیش همین ادعا را نموده بودند و خداوند خود در قرآن آنرا نقل نموده و تکذیب کرده و ده ها آیه از قرآن شاهد بر این مدعاست و روایات فراوان دیگر و الخ!

در مورد تشکیک در وجود امام مهدی عج نیز وضع چنین است! به قدری روایات متعدد و متواتر و محکم و صحیح السند در این خصوص موجود است که بسیاری از علمای طراز اول عامه نیز به وجود مهدی موعود فرزند امام حسن بن علی العسکری اذعان نموده اند! بالاخره آقای سروش یا سخن معصوم(ع) را حجت می داند یا نمی داند! اگر می داند که چگونه می خواهد اینهمه روایت غیر قابل خدشه را نادیده بگیرد و اگر نمی داند که دیگر مسلمان نیست! بگذریم که بحث روایی مورد اشاره ما خود به نوعی تاریخی محسوب می گردد و مگر می توان اینهمه شواهد تاریخی را نادیده گرفت و مگر روایات در بستری غیر از تاریخ نقل شده اند که سروش بحث مهدویت را فاقد شفافیت تاریخی می داند!؟ تازه تواریخ معمولا از روش شناسی نظام مندی مانند آنچه در علم حدیث و درایه و رجال و امثالهم می بینیم برخوردار نیستند و لذا به نظر آنچه در قالب حدیث صحیح و بر اساس متدولوژی خاص علم حدیث پذیرفته شود از تواریخ معمولی بسیار قابل اعتماد تر است!

خلاصه اینکه اینگونه نیست که هر فرد فاسدالاعتقادی هرچه دلش خواست بر زبان بیاورد و انتظار داشته باشد همگان بی مطالبه دلیل و برهان از وی بپذیرند!

تازه آنچه گفته شد صر

۵. اتفاقا هرآنچه سروش ادعا می کند خدشه ای به مسلمانی ما وارد نمی سازد مسلمانی ما را از درون تهی و بی هویت می کند! مسلمانی مطلوب سروش مسلمانی پروتستان است! مسلمانی سکولار! مسلمانی ایندیویجوال! مسلمانی اخته شده! مسلمان مطلوب سروش نباید دین خود را در سیاست و حتی اجتماع دخالت دهد و این البته با مدعای قبض و بسط وی در تعارض کامل است!

خود ادعای فعلی وی مبنی بر اینکه شک و عدم اعتقاد به مهدی موعود عج در مسلمانی ما ذره ای اثر نمی گذارد نیز با مدعای سروش در قبض و بسط در تعارض کامل است! مگر نه اینکه سروش در قبض و بسط تئوریک شریعت برای اینکه زیرآب حجیت معرفت دینی را بزند همه معارف بشری را در رابطه "تغذیه" با هم دانسته! حال چگونه است که برای جا انداختن نظریه شاذ خود در حوزه مهدویت چنین مدعی شده که عدم اعتقاد به مهدویت خدشه ای به ایمان و مسلمانی ما وارد نمی سازد!!!