آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

عبودیّت، مهمترین آموزه از زندگی امام کاظم علیه السّلام

عبودیّت، مهمترین آموزه از زندگی امام کاظم علیه السّلام

بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. دوستان عزیز و ارجمند، سلام علیکم، فرا رسیدن شب و روز شهادت امام معصوم، حضرت امام کاظم (علیه السّلام) را به همگان تسلیت عرض می نمایم؛ از این فرصت طلائی استفاده نموده، و به صورت فشرده، به بازخوانی تنها یک آموزه مهم از زندگی  سراسر عزّت آفرین آن بزرگوار می پردازم؛ از باب مقدّمه می گویم: بی تردید، لحظه لحظه عمر شریف 55 ساله آن حضرت؛به ویژه دوران پر از خاطره 35 ساله امامتش،آراسته به زیور آموزه های فراوانی همچون آموزه های: معرفتی،اعتقادی، فرهنگی، عبادی، اخلاقی، سیاسی،اقتصادی، و... می باشد؛ در این نوشته کوتاه،با استفاده و اقتباس از مقاله وزین  «سیره عبادی امام کاظم علیه السلام»؛ نوشته جناب آقای علی رفیعی؛ مندرج در « دانشنامه امام کاظم علیه السلام»؛و افزودن پاره ای از مطالب مناسب، به صورت گلچینی،به باز گوئی عناوینی مشخّص، و مطالبی کوتاه  در جهت «تلاش مداوم  و مستمرّ آن بزرگوار در جهت عبودیّت و بندگی پروردگار» می پردازم؛ از روح مطّهرش میخواهم، از دعاء خویش در جهت سودمند واقع شدن تدوین، نشر و مطالعه این نوشته، بهره مندمان فرماید؛ ان شاء الله.

1- سجده های طولانی در مسجد نبوی

گاه  امام کاظم (علیه السّلام) سر شب به مسجد پیامبر (صلّی الله علیه و آله) میرفت و به سجده می افتاد و تا اذان صبح در سجده عرضه می داشت: «عظم الذنب من عندی، فلیحسن العفو من عندک، یا اهل التقوی و المغفره»[ابن خلّکان، وفیات الاعیان،ج ۴، ص ۲۹۳٫] : «گناه من بس بزرگ است، پس میباید عفو نیز بزرگ و نیکو باشد.ای آن که اهل تقوا و آمرزشی» عبادت آن بزرگوار به حدی فزون و چشمگیر بود که به «عبد صالح» و «زین المتهجدین» ملقب گشت.

2- سجده هائی آراسته با تلاوت قرآن وچشم  اشکبار

ابن شهر آشوب از یونانی نقل می کند: «موسی بن جعفر (علیه السّلام) متجاوز از ده سال، هر روز پس از طلوع آفتاب تا هنگام ظهر در سجده بود. قرآن را با آهنگی زیبا تلاوت میکرد و در هنگام تلاوت آن محزون میشد؛ شنوندگان نیز از آهنگ تلاوت او به گریه میافتادند. از خوف خدا اشک میریخت، چندان که محاسن شریفش از اشک دیدگانش تر می شد.»[ابن شهرآشوب مازندرانی سروی، مناقب، ج ۴، ص ۳۱۸٫]

3- غنیمت شمردن جای خلوت با خدا

هنگامی که به دستور هارون الرشید به زندان افتاد همواره چنین دعا میکرد: «اللهم انک تعلم انی کنت اسالک ان تفرغنی لعبادتک اللهم و قد فعلت فلک الحمد»[شیخ حُرّ عامِلی، الفصول المهمّه، ص ۲۴۰ و : شیخ مفید،ارشاد، ص ۳۰۰٫] : «بار خدایا! تو خود میدانی که من مدت ها بود از تو جای خلوتی میخواستم که با فراغت تو را عبادت کنم؛ اینک که خواستهام را برآوردی تو را سپاسگزارم».

4- طرح دو خواسته مهمّ

 هنگام دعا و مناجات مکرر عرضه می داشت: «اللهم انی اسالک الراحه عند الموت و العفو عند الحساب»[ابن شهرآشوب مازندرانی سروی، مناقب، ج ۴، ص ۳۱۸٫] : «پروردگارا! از تو آسایش هنگام مرگ و عفو و گذشت هنگام حساب را خواستارم».

5- جلوه ای از عبودیّت امام کاظم  (علیه السّلام) در آئینه زیارتنامه آن حضرت

سید بن طاووس، زیارتی برای امام کاظم (علیه السّلام) نقل کرده که فرازهایی از آن بیان گر مقام عبودیت و شب زنده داری این عبد صالح پروردگار است: «اللهم صل علی موسی بن جعفر… الذی کان یحیی اللیل بالسهر الی السحر بمواصله الاستغفار، حلیف السجده الطویله، و الدموع الغزیره، و المناجاه الکثیره، و الضراعات المتصله»[شیخ عباس القمی، الأنوار البهیّه، ص ۱۷۴ ) : «درود بر موسی بن جعفر (علیه السّلام)، آن که شب را تا سپیده دم با عبادت و استغفار پیاپی زنده می داشت، هم پیمان سجده و گریه های سرشار و مناجات بسیار و ناله و زاری پیوسته بود».

6- اعتراف هارون الرّشید از مقام عبودیّت  امام کاظم (علیه السّلام)

هارون الرشید، سرسخت ترین دشمن موسی بن جعفر (ع) به مقام عبادی آن گرامی اعتراف کرده است: زمانی که آن حضرت را در زندان ربیع افکند از فراز قصر پارچ های را می دید که در گوشه ای از زندان افکنده شده و جابه جا نمی شود. با تعجب از ربیع پرسید: این پارچه چیست که من هر روز آن را در گوشه  زندان می بینم؟ گفت: آن پارچه نیست، بلکه موسی بن جعفر است که یک سجده اش از بعد از طلوع خورشید تا ظهر به درازا می کشد. هارون از این سخن مبهوت شد و گفت: همانا این مرد از راهبان بنی هاشم است.شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا علیه السّلام، ج ۱، ص ۹۵٫؛ مجلسی،بحارالانوار، ج ۴۸، ص ۲۲۰].

7- نشانه عبودیّت در سخن جاوید امام کاظم (علیه السّلام)

روزی امام کاظم (علیه السّلام)از کوچه های بغداد می گذشت. از یک خانه ای صدای عربده و تار و تنبور بلند بود، می زدند و می رقصیدند و صدای پایکوبی می آمد. اتفاقا یک خادمه ای از منزل بیرون آمد در حالی که آشغالهایی همراهش بود و گویا می خواست بیرون بریزد تا مامورین شهرداری ببرند. امام به او فرمود صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ سؤال عجیبی بود. گفت: از خانه به این مجللی این را نمی فهمی؟ این خانه «بُشْر حافی» است، یکی از رجال، یکی از اشراف، یکی از اعیان، معلوم است که آزاد است. فرمود: بله، آزاد است، اگر بنده می بودکه این سر و صداها از خانه اش بلند نبود» (نگاه کنید به:  «الکنی و الألقاب شیخ عباس قمی، ذیل کلمه «حافی»)

(حوزه علمیه قم، سیّد حسین شفیعی دارابی، شب یکشنبه 3 اردیبهشت 1396ش = 25ماه رجب 1438ق).

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.