آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

شب قدر، قلب ماه رمضان، بهتر از هزار ماه

شب قدر، قلب ماه رمضان، بهتر از هزار ماه

ماه رمضان دارای عظمت است، چرا که قرآن در این ماه نازل شده است و یکی از صدها حکمی که در قرآن بیان شده، روزه است. رمضان که از اسامی خداوند است، ماه رحمت و مغفرت الهی است. این ماه، ماه خداست، اهل سیر و سلوک و شب زنده داران اول سال را اول ماه مبارک رمضان می دانند. از همین روست که ماه رمضان در روایات به شهرالله یاد شده است. پیامبر(ص) فرمود: «قد اقبل الیکم شهرالله»؛ ماه رجب، ماه ولایت است و ماه شعبان، ماه رسالت و ماه رمضان، ماه خداست و اگر کسی بخواهد وارد این ماه بشود، باید از درب ولایت وارد شود. در روایت از امام صادق(ع) هست که آن حضرت فرمود: شمار ماه ها نزد خداوند در کتاب شریف قرآن دوازده ماه است در روزی که آسمان ها و زمین را خلق نمود، و سَرور و آقای این ماه ها، ماه خدا و ماه رمضان و قلب ماه رمضان، شب قدر است. تهذیب الاحکام، ح4،باب47،ص192،ح546.

مشهور است که رسول گرامی اسلام در روز جمعه آخر ماه شعبان، خطبه ای خواندند که حاوی معارف بلند و مطالب مهمی است. با توجه به اینکه هدف ما از این مقال بررسی فضیلت و اهمیت شب قدر است آن بخش از سخنان پیامبر(ص) که مربوط به شهادت حضرت امیر(ع) در این ماه می باشد را ذکر می کنیم که به خطبه شعبانیه معروف است.

امام رضا(ع) به نقل از پدرانش(علیهم السلام) از امام علی(ع) نقل می کند: روزی پیامبر(ص) برای ما خطبه خواند و فرمود: «ای مردم! همانا ماه خدا، همراه با برکت و رحمت و آمرزش، به شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خدا برترینِ ماه هاست و روزهایش برترینِ روزها، شب هایش برترینِ شب ها و ساعاتش برترینِ ساعات است». خطبه شعبانیه فرازهای طولانی دارد که رسول گرامی اسلام در خصوص اهمیت این ماه پر فضیلت به تفصیل سخن گفتند، سپس حضرت علی(ع)  برخاستند و خطاب به پیامبر(ص) گفتند: ای پیامبر خدا! برترین کارها در این ماه چیست؟ فرمود: ای ابوالحسن! برترین کارها در این ماه، پرهیز از حرام های الهی است. «سپس گریست».

گفتم: ای پیامبر خدا! سبب گریه شما چیست؟  فرمود: «ای علی! بر این می گریم که حرمت تو را در این ماه می شکنند. گویا می بینم تو در حال نماز برای پروردگار خویشی، که نگون بخت ترین اولین و آخرین، همو که برادر پی کننده ناقه قوم ثمود است، بر می خیزد و بر فرق سرت ضربتی می زند و محاسنت، از خون سرت، رنگین می شود».

گفتم: ای پیامبر خدا! آیا در آن حالت، دینم سالم است؟

فرمود: دینت، سالم است.

سپس فرمود: ای علی! هر کس تو را بکشد، مرا کشته است و هر کس تو را دشمن بدارد، مرا دشمن داشته است و هر کس تو را ناسزا گوید مرا ناسزا گفته است؛ چرا که تو از من هستی، همچون جان من. روح تو، از روح من است و سرشت تو، از سرشت من. خدای متعال، من و تو را آفرید و من و تو را برگزید و مرا برای پیامبری، و تو را برای امامت، انتخاب کرد. هرکس امامت تو را انکار کند، نبوت مرا انکار کرده است.

ای علی! تو وصی من، پدر فرزندان من، همسر دخترم، و جانشین من بر امتم هستی، در حال حیاتم و پس از مرگم. فرمان تو، فرمان من است و نهی تو، نهی من است. سوگند به خدایی که مرا به نبوت برانگیخت و مرا بهترین آفریدگان قرار داد، تو حجت پروردگار بر خلق اویی و امین او بر رازش و جانشین او بر بندگانش». اقبال الاعمال، ص26؛ اربعین شیخ بهائی، حدیث هشتم؛ أمالی شیخ صدوق، ص13.   ...  ادامه دارد.

@saanei_office

پس از قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام(ص) بیشترین اهتمام را در شناساندن و تثبیت امامت حضرت علی(ع) داشت. بر این سخن در قرآن کریم و سیره رسول اکرم(ص) و تاریخ اسلام، صدها شاهد صادق و گواه گویا وجود دارد. در این جا به چند حدیث که تواتر هر سه، از هر دو طریق شیعه و سنی ثابت است، اشاره می کنیم:

اول: حدیث ثقلین است که رسول خدا(ص) فرمود: من در میان شما، دو امانت وزین می گذارم و می روم: کتاب خدا(قرآن) و خانواده و اهل خانه ام، تا زمانی که دست به دامن آن دو باشید، هرگز گمراه نشوید که آن دو از هم جدا نشوند تا در حوض کوثر به پیش من آیند.

حدیث دیگر حدیث مدینة العلم است که بارها و با تأکید فرمود: من شهر دانشم و علی، دروازه آن است. پس هر که خواست به شهر در آید، از دروازه آن بیاید!

حدیث دیگری نیز از رسول اکرم(ص) داریم که فرمود: علی با قرآن، و قرآن با علی است. نهج البلاغه(تحقیق متن و ترجمه به فارسی فصیح)، اثر محمد صحتی سردرودی، ص 14-13.

در خصوص زندگانی علی بن ابی طالب(ع) باید بگوییم آن امام همام که ابوالحسن، علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب، نخستین امام از ائمه اثنی عشر(ع)، یکی از پنج تن آل عبا(ع) و دوم معصوم از چهارده معصوم(ع) است. آن حضرت دومین شخص عالم اسلام پس از رسول اکرم(ص) و وصی و ولی مطلق هستند و اعتقاد به امامت و وصایت و ولایت آن حضرت و یازده فرزند بزرگوارش یکی از اصول مذهب امامیه است.

در این جا به برخی از امتیازات و ویژگی های امیرالمؤمنین(ع) اشاره می کنیم:

1 - بنا به علتی که در کتب تاریخی ذکر شده به خاطر وجود قحطی که در قریش رخ داد، حضرت رسول(ص) به عموی خود عباس فرمود برای آنکه بار زندگی ابوطالب را کم کنیم هر کدام یکی از پسران او را برگیریم و پیش خود نگاهداریم. ابوطالب از میان فرزندان خود عقیل را از همه بیشتر دوست داشت نزد خود نگاه داشت. عباس جعفر را همراه خود به خانه برد و پیامبر(ص) علی(ع) را، و علی(ع) در نزد رسول خدا(ص) بزرگ شد تا آنکه آن حضرت به نبوت مبعوث شد و علی(ع) به او ایمان آورد. بسیاری از سیره نویسان و محدثان اهل سنت علی(ع) را نخستین کسی می دانند که اسلام آورد و آنها که خدیجه را نخستین اسلام آورنده می دانند، علی(ع) را نخستین اسلام آورنده از مردان می شمارند و آن هنگام که حضرت رسول(ص) بنا بر دستور الهی فرزندان و نبیرگان عبدالمطلب را که نزدیکترین خویشان او بودند دعوت کرد و فرمود هر کس از شما پیشتر از دیگران با من بیعت کند برادر، دوست و وارث من خواهد بود و این سخن را سه بار تکرار فرمود و در هر بار فقط علی(ع) برخاست و آن حضرت را تأیید و تصدیق کرد و حضرت رسول(ص) فرمود: این مرد، برادر من، وصی من و خلیفه من در میان شماست، سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».

2 - بنا بر روایات سیره نویسان، در شبی که قریش قصد داشتند به خانه حضرت رسول(ص) بریزند و او را به قتل برسانند، پیامبر(ص) آن شب به تعلیم جبرئیل در بستر خود نخوابید و به علی فرمود در بستر من بخواب و این پارچه سبز خضرمی را بر خود بپوشان که آنها نخواهند توانست آزاری به تو برسانند. علی(ع) آن شب در بستر پیامبر(ص) خوابید و پیامبر توانست مکه را ترک گوید.

3 - در سال اول یا دوم یا سوم هجری حضرت رسول(ص) فاطمه(س) را به علی(ع) تزویج نمود. قبل از علی(ع)، بنا بر بعضی از روایات ابتدا ابوبکر و عمر از حضرت فاطمه(س) خواستگاری کرده بودند ولی پیامبر(ص) پاسخ رد دادند و فرمودند در این مورد منتظر دستور خداوند هستند، و بنا به سفارش پروردگار این تزویج انجام شد.

4 - بنا به روایات، حضرت امیر(ع) در همه غزوات بجز غزوه تبوک حضور داشته است و عَلم و پرچم حضرت رسول(ص) همواره به دست علی(ع) بوده است. شجاعت و رشادت آن حضرت در همه غزوات معروف است و کتب سیره و حدیث اهل سنت مشحون از شرح دلاوریهای آن حضرت است.

5 - در سال نهم هجرت پس از آنکه ابوبکر از سوی پیامبر مأمور شد تا امارت مسلمانان را در حج به عهده بگیرد، سوره برائت در نقض معاهدات پیامبر(ص) با مشرکان نازل شد. چون این سوره نازل شد، کسانی به آن حضرت گفتند که این سوره را توسط ابوبکر بفرست تا آن را در روز حج به همه اعلام کند و حضرت در پاسخ ایشان فرمود که به من امر شده که این سوره را یا خود یا به توسط یکی از اهل بیتم اعلام کنم، بعد علی(ع) را مأمور نمود که این سوره را در ایام حج برای مردم بخواند.

6 - حضرت رسول(ص) در سال دهم هجری پس از بازگشت از حجةالوداع، در ناحیه رابغ در نزدیکی جحفه در موضعی به نام غدیر خم، قبل از آنکه مردم پراکنده شوند خطبه ای خواندند و در آن خطبه این کلمات بسیار مشهور را در باره حضرت امیر(ع) بر زبان راند: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه، الهم وال من والاه و عاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله»؛ هر که من مولایش بوده ام این علی مولای او نیز هست، خداوندا دوست بدار آنکه او را دوست بدارد و دشمن بدار آنکه او را دشمن بدارد و یاری ده آنکه او را یاری دهد و خوار کن آن را که او را خوار دارد.       ...  ادامه دارد.

@saanei_office

با قتل عثمان در ذی الحجه سال سی و پنجم هجری از آنجا که در مدینه و اساساً در میان مسلمانان شاخص تر و سزاوارتر از علی(ع) کسی برای خلافت نبود، به همین جهت مردم مدینه او را به خلافت برداشتند، ولی بسیاری از بزرگان مدینه او را دوست نمی داشتند و می دانستند که علی پیش از آنکه اهل سیاست و بند و بست باشد اهل حق و احقاق حق است و قول حضرت رسول(ص) «اقضا کم علی» (علی در داوری بر همه شما برتری دارد) در باره او صد در صد صادق است. ولی آن گروه از اشراف و بزرگانی که به اسراف و تبذیرها در بیت المال خو کرده بودند نمی توانستند عدالت و سخت گیری آن حضرت نسبت به اموال عمومی را تحمل کنند. از همین رو افرادی که قدرت طلب و مال اندوز بودند، علیه حضرت دو جنگ جمل و صفین را به راه انداختند. در جریان جنگ صفین که به نتیجه حکمیت منجر شد و در این حکمیت عمروبن عاص آشکارا نیرنگ ساخت و بدون در نظر گرفتن موافقت نامه حکمیت و احکام دین اسلام ابو موسی اشعری را بفریفت و او را وادار کرد که ابتدا سخن بگوید و علی و معاویه هر دو را از خلافت خلع کند، آنگاه خود آغاز سخن کرد و معاویه را به خلافت برداشت. اعمال سیاست مکر و نیرنگ عمروعاص و حماقت ابوموسی اشعری و نتیجه ضعیف حکمیت موجب پدید آمدن و ظهور خوارج گردید که با موضوع تعیین حَکَم مخالفت کردند و اعلام کردند علی حق نداشت در این کار تن به حکمیت دهد. حضرت علی(ع) در پاسخ احتجاج خوارج فرمود: ما بر حکمین شرط کردیم که مطابق قرآن و احکام او رفتار کنند. پس اعتراض خوارج کاملاً بی مورد بود و آنان تحت تأثیر شعار فریبنده لا حکم الا الله قرار گرفتند و چون مردمی جاهل و متعصب بودند کورکورانه آن را مستند خود قرار می دادند. در این گروه درد و تعصب دینی مشهود نبود و اگر تعصب شدیدی وجود داشت همان عصبیت طایفه ای و قبیله ای بود. لذا تحت تأثیر این شعار دور هم جمع شدند و عبداله بن وهب راسبی را بر خود امیر ساختند و در کنار پل نهروان جمعیتی حدود چهار هزار نفر آماده جنگ با حضرت امیر(ع) شدند.

در این هنگام علی(ع) در نخیله لشکرگاه زده بود و عازم جنگ مجدد با معاویه بود ولی اخبار موحشی که از اعمال فجیع خوارج را دریافت کرد، ابتدا او دو تن از صحابه خود را برای پند و اندرز به سوی ایشان فرستاد که سودی نداشت. حضرت ابتدا خواست ایشان را از راه مذاکره بر سر عقل و هدایت آورد ولی سودی نبخشید. حضرت ناچار به جنگ با ایشان شد و در این جنگ همه آنها به جز عده معدودی کشته شدند. پس از آن، حضرت امیر می خواست به جنگ معاویه برود ولی یاران او به بهانه خستگی موافقت نکردند و به کوفه بازگشتند.

علی(ع) محزون و دلسرد از یاران ناموافق به جمع سپاه مشغول شد، ولی معاویه او و اطرافیانش را آرام نمی گذاشت و دسته هایی را برای غارت و ارعاب مردم عراق به اطراف کوفه می فرستاد. این وضعیت آشفته به گونه ای بود که روزی علی(ع) از روی غایت دلتنگی فرمود: «دیگر چیزی جز کوفه برای من باقی نمانده است که آن را می گیرم و رها می کنم، یا می نوردم و پهن می کنم». خوارج نیز که زخم خورده بودند به تبلیغات خود بر ضد حضرت در نهان ادامه می دادند و این تبلیغات و کینه جوئیها سرانجام به توطئه ای منتهی شد که موجب شهادت آن حضرت گردید. چند ماه پس از واقعه نهروان سه تن از بزرگان خوارج با هم قرار گذاشتند که علی، معاویه و عبداله بن عاص را در یک شب بکشند. آنکه قتل علی(ع) را به عهده گرفته بود عبدالرحمن بن ملجم مرادی بود که به کوفه آمد، در شب هفدهم یا نوزدهم رمضان سال 40 هجری به نقل غالب اقوال هنگام نماز بر آن حضرت حمله کرد و با شمشیر بر فرق مبارک ایشان زد. این شمشیر که مسموم بود کار خود را کرد و آن حضرت پس از دو روز (روز بیست و یکم) بر اثر زخم آن به شهادت رسید. آن حضرت وصیت فرموده بود قاتل او را بیش از یک ضربت نزنند و او را مثله نکنند و در مدتی که زنده است از همان غذایی که خودشان می خورند، به او بدهند. قبر آن حضرت را در ابتدا از ترس مخالفان مخفی داشتند و جز خواص ایشان از آن محل کسی آگاه نبود و این قبر همان است که در نجف در محلی به نام غری است و اکنون زیارتگاه مسلمانان و مطاف شیعیان جهان است.

پس از شهادت آن حضرت، همان روز پس از کفن و دفن، امام حسن(ع) خطبه ای ایراد کردند و فرمودند: «در این شب مردی از دنیا رفت که پیشینیان در عمل از او سبقت نگرفتند و آیندگان نیز در عمل به او نخواهند رسید، او کسی بود که در کنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پیکار می کرد و جان خود را سپر بلای اومی نمود ... از میدان های جنگ برنمی گشت مگر با فتح و پیروزی که خداوند نصیب او می فرمود.(أمالی شیخ طوسی، ص269؛ بحار الانوار، ج10، ص377»)

منبع : @saanei_office