آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

(قسمت سوّم) پرسمان (10): تبیین نقص دو پندار

(قسمت سوّم) پرسمان (10): تبیین نقص دو پندار

بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. دوستان عزیز و خوانندگان ارجمند این نوشته سلام علیکم؛ در قسمت پیشین، نکات سه گانه ای را در جهت تبیین نقص موجود در دوّمین پندار طرح شده در عبارت پرسشی سرکار خانم نعناکار کریمی (دانشجوی سطح 4 یکی از مراکز مهمّ آموزش عالی حوزوی)، بازگو نمودم؛ اکنون در این راستا به ذکر سه نکته دیگر مبادرت می ورزم:

نکته چهارم: راه دست یابی به طراوت آموزه های دینی

با کسب معرفت لازم در حوزه معارف دینی، به این حقیقت دست خواهیم یافت که در حقیقت، اندراسی در بُعد اجتماعی دین مطرح نیست؛ هر فرد می تواند به صورت مستقیم و یا بواسطه فردی حاذق، به طراوت آموزه های دینی در عرصه های فردی و اجتماعی دست یابد؛ به سخن دیگر: یقینا با وصله و پینه ای مطمئن و کارشناسی شده، به خوبی می توان آموزه های دینی را آراسته به زیور برخورداری از توانمندی پاسخگوئی به نیازهای زمانه نمود؛ و لباس نو بر قامت آن پوشاند؛ و این حقیقتی شدنی است؛ همچنانکه در پرتو نظام مقدّس جمهوری اسلامی شاهد بروز چنین واقعیّت هستیم؛

نکته پنجم: دو سویه بودن تخمین لزوم «پوشاندن لباس نو بر قامت دین»،

اگر مقصود صاحب نوشته مورد بحث از نوشتن این جمله که «اگر نبی گرامی در زمان حال بود بی تردید لباس نو بر قامت دین می پوشاند»، همان باشد که در نکته پیشین به آن اشاره شد؛ سخنی درست و قابل قبول است؛ ولی این کاری است که علماء واجد شرایط علمی و عملی (به عنوان جانشینان باواسطه  نبیّ اکرم صلوات الله علیه و آله) به انجام آن مشغول هستند؛ ولی اگر منظور این شخص این است که آن بزرگوار، اقدام به آوردن دینی جدید و تازه می کرد، و از پیش خود در آموزه های دینی تصرّف می نمود و در آنها دست می برد؛ خوب روشن است که چنین پنداری، ضمن ناسازگاری با جاودانگی اسلام و مسئلة خاتمیّت، با مفاد آیات متنوع قرآنی سازگاری ندارد؛ از جمله در آیات 44 تا 46 سوره «الحاقّه» میخوانیم: «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ. ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ» : «و اگر [او] پاره‏ اى گفته ‏ها بر ما بسته بود. دست راستش را سخت مى‏ گرفتیم . سپس رگ قلبش را پاره میکردیم»؛ این آیات به روشنی، رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله)  را از هرگونه تصرّف در اصل دین (و نه فروعات آن) نهی می کنند؛ قطعا نبی گرامی هم پای بند به آن بوده است؛ چه آنکه آن بزرگوار مأمور بود که به مردم اعلام کند: «إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَىٰٓ إِلَىَّ» (أنعام، آیه 50) : « بلکه من تنها از دستورات و تعلیماتى پیروى مى کنم که از طریق وحى از ناحیه پروردگار به من مى رسد»

نکته ششم: بطلان ادّعاء همانندی قوانین اجتماعی اسلام در دوره معاصر9 با قوانین عصر جاهلیّت

 بی هیچ تردیدی، هر فرد معتقد به آموزه های قرآن کریم و آشنا با قوانی اجتماعی آن، و نیز آگاه به محتوا و زوایای مختلف آداب و قوانین اجتماعی دوره جاهلیّت؛ و همچنین مطّلع از خاستگاه شکل گیری قوانین جهانی در دوره معاصر، به خوبی میداند که گذشت قرون متعدّد از زمان طلوع اسلام عزیز، و بروز نیازمندیهای متنوّع در عرصه زندگی  فردی و اجتماعی در دورة کنونی؛ موجب نمی شود که ما قوانین اجتماعی اسلام در دوره معاصر را مشابه و همگون با قوانین عصر جاهلیّت تلقّی نمائیم؛ زیرا (همچنانکه اشاره شد) خاستگاه قوانین اسلام عزیز، الهی و آسمانی است؛ و چنین قوانینی همچون ذات الهی جاودنه و ماندگار هستند؛ و دارای پشتوانه عقلی، و آراسته به زیور  فلسفه و حکمت می باشند؛ در حالیکه خاستگاه قوانین دورة جاهلیّت، هواهای نفسانی و دیگر زمینه های منفی بوده است؛ نتیجه سخن اینکه: تشبیه رخ داده در عبارت صاحب نوشته مورد بحث؛ آنجا که نوشت: « تشابه احکام جاهلیت با احکام نبوی در عرصه اجتماعی مشابه احکام شریعت با قوانین جهانی در عرصه اجتماعی است»، تشبیهی نادرست و باطل است؛ زیرا نه قوانین سابق بر احکام نبوی (= احکام جاهلیّت)، توان هم طرازی با آنها را دارند؛ و نه قوانین لاحق بر آنها (= قوانین جهانی)، از چنین هم طرازی بلکه تفوّق برخوردارند؛

نکته هفتم: ضرورت ایمان به همه آموزه های قرآن کریم

عبارت «اگر نبی گرامی در زمان حال بود بی تردید چنین می کرد» حکایت از این دارد که نویسنده عبارت مورد بحث، معتقد به دین اسلام و نبوّت رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله) می باشد؛ بدین جهت لازم میدانم، از ذکر نکته ای سودمند برای همه صاحبان این باور دریغ نورزم؛ و آن اینکه: چنین باوری اقتضا می کند که ما ضمن ایمان به جاودانگی آموزه های قرآن کریم، نیز مؤمن به همه آنها باشیم؛ و از ایمان به بخشی از آنها و کفر به بخشی دیگرپرهیز نمائیم؛ زیرا چنین تبعیضی مورد مذمّت خدای متعال است؛ در آیه 150سوره نساء در وصف این طیف از اشخاص و احزاب میخوانیم: « وَیُریدونَ أَن یُفَرِّقوا بَینَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَیَقولونَ نُؤمِنُ بِبَعضٍ وَنَکفُرُ بِبَعضٍ وَیُریدونَ أَن یَتَّخِذوا بَینَ ذٰلِکَ سَبیلًا» : «و می‌خواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و می‌گویند: «به بعضی ایمان می‌آوریم، و بعضی را انکار می کنیم» و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند»؛ و نیز در آیه ۹۱ حجر میخوانیم: «الَّذینَ جَعَلُوا القُرآنَ عِضینَ» : «همانها که قرآن را تقسیم کردند (؛ آنچه را به سودشان بود پذیرفتند، و آنچه را بر خلاف هوسهایشان بود رها نمودند)!؛ پیام این دو آیه و ده ها آیه و حدیث مشابه به آن دو این است که ایمان به مجموعه آموزه های قرآن کریم و باور به جاودانگی آنها، امری ضروری محسوب می شود. (حوزة علمیّة قم/ سیّد حسین شفیعی دارابی/ سفر تعطیلی تابستانی دارابکلا/ ساعت 30/ 12 روز دو شنبه 4/ 5/ 1395ش= بیستم ماه شوّال المکرّم 1437ق).