آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

(قسمت دوّم) پرسمان (10): تبیین نقص دو پندار

(قسمت دوّم) پرسمان (10): تبیین نقص دو پندار

بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. دوستان عزیز و خوانندگان ارجمند این نوشته سلام علیکم؛ سوّمین روز جمعه تان به خیر و نیکی باد. در مقدّمه قسمت اوّل پرسمان (10)، به این نکته اشار شد:  «سرکارخانم نعناکار کریمی؛ یکی از دانشجویان سطح چهار (= دکترای قرآن و معارف اسلامی) در یکی از مراکز آموزش عالی حوزه علمیّه قم؛ ضمن پیام تلگرامی خویش، به طرح عبارتی از یکی از اشخاص معتقد به عدم کارآمدی بُعد اجتماعی دین اسلام که حاکی از دو پندار بود پرداخت»؛

در نوشته پیشین، نکاتی را در جهت تبیین نقص موجود در فرازهای آغازین عبارت مذکور (که در بردارنده پندار اوّل صاحب آن بوده است را) یاد آور شدم؛ اکنون در قالب این نوشته، ابتداء به نقل پندار دوّم مشهود در عبارت یاد شده؛ و سپس در جهت نقد آن، نیز نکاتی را بازگو می نمایم:

عبارت حاکی از پندار دوّم فرد مذکور چنین است: «امروزه حقوق بشر، دمکراسی، سکولاریسم، قوانین و مقررات بین المللی حرف برای گفتن دارند. لباس مندرس شریعت در بعد اجتماعی آن با هیچ وصل و پینه ای اصلاح شدنی نیست باید لباس را نو کرد اگر نبی گرامی در زمان حال بود بی تردید چنین می کرد. چنانچه در عصر خود با جاهلیت چنان کرد. تشابه احکام جاهلیت با احکام نبوی در عرصه اجتماعی مشابه احکام شریعت با قوانین جهانی در عرصه اجتماعی است»!!!

در جهت نقد این پندار نیز نکاتی را در این نوشته و نوشته بعدی یاد آور می شوم:

نکته اوّل: عدم تعارض بین تعابیری همچون: «حقوق بشر»، و...؛ با آموزه های دینی

می توان طرح تعابیری همچون: «حقوق بشر»، «قوانین و مقررات بین المللی» و حتّی «دمکراسی» (به مفهوم صحیح کلمه) را حقیقتی مثبت تلقّی نمود؛ و حتّی می توان باور به اینکه «قالب های نوشتاری و گفتاری مذکور و مشابه آنها، حرفی برای گفتن دارند را»، باوری مثبت به حساب آورد؛ ولی اوّلا:تلاش برای ایجاد تعارض و تقابل بین آموزه های دینی و این عناوین (که صاحب این نوشته در پی آن است)، تلاشی نامؤفّق محسوب می شود؛ و در حقیقت باید گفت: اِعمال چنین شیوه ای در جهت مقابله با بُعد اجتماعی اسلام عزیز، شیوة زنگار زده ایست که در حال پوسیدن و از بین رفتن است؛ جمع بسیاری از مستشرقان در طول قرون طولانی گذشته، خیلی کوشیدند تا توهّم این تعارض و تقابل را به کرسی بنشانند؛ ولی سرانجام دستشان خالی ماند و به قول معروف:«حنایشان رنگی نداشت»؛ ثانیا:هیچگاه نمی توان ارزش نهفته در دل شعارهای مذکور را، امری مطلق تلقّی نمود؛ چون همواره شاهدیم که در پناه آنها، چه ستمهائی به بشریّت شده و می شود، و چه حقوقی از جوامع مختلف نادیده گرفته شده و می شود، و چه آشکارا آراء ملّت ها نادیده گرفته شده و می شود؛ پس انصاف اقتضاء می کند که نگاه مثبت به تعابیر و شعارهای مذکور، نگاهی نسبی باشد و نه مطلق؛

نکته دوّم: صاحب طراوت و تازه بودن آموزه های دینی

اگرچه بُعد اجتماعی شریعت و دین مقدّس اسلام همانند بُعد فردی آن؛ از قدمت تاریخی طولانی برخوردار است و از جمله محصولات آغازین طلوع  این مکتب جاودانه محسوب می شود؛ ولی این قدمت و پیشینه بس دامن دراز، موجب اندراس و کهنگی بُعد اجتماعی اسلام و قرآن نمی شود؛ اگر ما از فهم لازم در حوزة معرفت دینی برخوردار باشیم، همواره، طراوت و تازگی آموزه های آن در دو حوزه فردی و اجتماعی را نیز لمس می کینم؛ چنانکه در روایتی میخواینیم: ابراهیم بن عباس از حضرت رضا (علیه السّلام) روایت کرد؛ که آن بزرگوار فرمود: از پدرم شنیدم، که می فرمود: مردى از حضرت صادق (علیه السلام) پرسید: «مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا یَزْدَادُ عِنْدَ النَّشْرِ وَ الدِّرَاسَةِ إِلَّا غَضَاضَةً» : «چرا قرآن در هنگام درس دادن (تفسیر) و نشر دادن همواره تازه است و هر کس به اندازه خود در هر زمانى استفاده می کند؟». آن حضرت فرمود: «لِأَنَّ اللَّهَ لَمْ یُنْزِلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لَا لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ» : «براى این که قرآن را خداوند براى زمان معین و مردمان خاصى فرود نیاورده است، و از این رو در هر زمانى و در نزد هر ملت و قومى تازه است و تا روز قیامت این تازگى در او وجود دارد» (شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏2، ص 87)؛

نکته سوّم: راه گره گشائی از «مسائِلِ مُسْتُحْدثَه»

اگر احیانا فردی به جهت عدم کسب معرفت لازم دینی و یا به هر علّت دیگری از درک طراوت و تازه گی قوانین اجتماعی و فردی دین اسلام محروم ماند؛ باز چنین نیست که راه چنین درکی به کلّی برروی وی بسته شده باشد؛ او می تواند با مراجعه به متخصّص حاذق در امر دین (؛ یعنی مجتهد جامع شرایط)، از گره گشائی در مسائل «مُسْتَحْدثه» مطّلع گردد؛ و به طراوت و تازگی آموزه های دینی در عرصه دست پیدا کند؛ چه آنکه طبق توصیة صریح امام زمان (علیه السّلام)، بر هرفرد محروم از معرفت دینی، لازم است به چنان کارشناسان دینی مراجعه کند؛ و از مشکلات فردی و اجتماعی خود و دیگران گره گشائی نماید؛ در فرازی از یکی از «توقیعات» (نامه های) آن بزرگوار میخوانیم: «...وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ ...» (شیخ حُرّ عامِلی، وسائل الشیعه، ج 27، ص 140) : «اما وقایعی که رخ خواهد داد و مسائل مستحدثه، پس در مورد آنها به راویان احادیث ما رجوع کنید که آنان حجت من بر شما و من حجت خداوند بر آنان هستم»؛ البتّه بر این کارشناسان دینی نیز فرض است که پس از کسب شرایط علمی و علملی لازم، به حلّ مشکلات مردم به پردازند، و کام امّت اسلام را از طراوت و تازگی قوانین فردی و اجتماعی آموزه های دینی بهره مند نمایند؛ همچنانکه در روایت منقول از امام رضا (علیه السّلام)میخوانیم: «عَلَیْنا إِلْقاءُ الْأُصُولِ اِلَیْکُمْ وَ عَلَیْکُمْ اَلتَّفْریْعُ» : «بر عهده ی ماست القاء اصول به شما و بر عهده ی شماست استخراج فروعات » (میزان الحکمه ، ج1، ص549). در قسمت بعدی این نوشته، نکات دیگری را نیز در این راستا یاد آور خواهم شد. ان شاء الله. (حوزة علمیّة قم/ سیّد حسین شفیعی دارابی/ سفر تعطیلی تابستانی دارابکلا (زادگاه همیشه دریاد)/ ساعت 30/ 12 روز جمعه 1/ 5/ 1395ش= هفدهم ماه شوّال المکرّم 1437ق).