آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

دو آموزة مهمّ از زندگی امام مجتبی (علیه السّلام)

دو آموزة مهمّ از زندگی امام مجتبی (علیه السّلام)

بنام پروردگار بصیر و دوستدار اهل بصیرت. دوستان عزیز و خوانندگان ارجمند سلام علیکم. نقل مشهور این است که امام مجتبی (علیه السّلام)، در شب 15 ماه رمضان سال سوّم هجری، در مدینة منوّره دیده به جهان گشود (مفید، الارشاد، ۱۳۸۰، ج۲، ص۳؛ کلینی، الکافی، بیروت ۱۴۰۱، ج۱، ص۴۶۱)؛  قبل از هرسخنی، فرارسیدن زاد شب این امام همام را به همة شما خوبان، تبریک عرض میکنم؛ و در نیمه شب چنین شبی مبارک (45/ 1 بامداد)، درود و سلامی  بی پایان را به روح پاکش هدیه می نمایم؛ و به نیابت از همه شما بزرگواران به آن بزرگوار عرضه میدارم: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللّهِ....اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیقُ. اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ».

طبق نقل مشهور، امام مجتبی (علیه السّلام)، در سال ۵۰ هجری قمری به شهادت رسید ؛ و به هنگام شهادت ۴۸ ساله بود (شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵).

بی هیچ تردیدی، دائرة آموزه های بر آمده از زندگی عزّت مدارانة و سیرة اعتقادی، عبادی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و غیره امام مجتبی (علیه السّلام)، بسیار وسیع و متنوّع می باشد؛ با تتبّع در متون تاریخی و حدیثی روشن می شود که برای هریک از ابعاد وجودی آن بزرگوار، درس ها و آموزه های فراوانی مطرح است؛ در این نوشتة کوتاه، به دو مصداق بارز از این سلسلة از آموزه ها اشاره می نمایم: 

الف- جدّی گرفتن نفوذ دشمن

با بررسی حوادث بسیار تلخ در تاریخ زندگی امام مجتبی (علیه السّلام)، به وضوح می ییابیم که یکی از شگردهای مهمّ دشمنان آن بزرگوار، به راه انداختن پروژة خطرناک «نفوذ» در میان صفوف طرفداران و حتّی در درون خانة آن بزرگوار بوده است؛ در این راستا مصادیق فراوانی قابل ذکر است؛ از جمله:

1 - برخی از نیروهای رزمی حاضر در سپاه امام مجتبی (علیه السّلام) آمادگی خود را برای تسلیم آن حضرت به معاویه و یا ترور او اعلام کرده بودند. از این رو، وقتی از آن بزرگوار علّت صلح را پرسیدند، چنین پاسخ داد: «به خدا اگر با معاویه می جنگیدم مرا دست بسته به او تحویل می دادند» (شهید هاشمی نژاد، درسیکه امام حسین علیه السّلام به انسانها آموخت؛ به نقل از متون مختلف تاریخی)؛

2 - درباره علّت وچگونگی شهادت کریم اهل بیت (علیه السّلام) شاهد سه دیدگاه هستیم:

1.فوت به مرگ طبیعی؛ دکترحسن ابراهیم از مورخان معاصر می نویسد: «امام حسن علیه السلام چهل روز بعد از بازگشت از عراق به مدینه، با مرگ طبیعی از دنیا رفت.

امّا این قول نادرست است؛ زیرا بر اساس شواهد تاریخی، آن امام بزرگوار حداقل دو سال تمام بعد از بازگشت از عراق، در مدینه سکونت داشت.

2.فوت بر اثر ابتلا به بیماری سل؛ شرق پژوه معاصر (= ورنلدس)، درباره علت فوت امام حسن علیه السلام چنین نگاشته است: «به بیماری سل مبتلا شد و در سن چهل و پنج سالگی از دنیا رفت»؛ سند این قول، گزارشی از بلاذری یکی از مورخان اهل سنت است؛ در حالی که خود بلاذری این خبر را بدون سند و تنها به عنوان یک قول ضعیف ذکر کرده که قابل استناد نمی باشد.

3.فوت بر اثر مسمومیت به دستور معاویه؛ این قول مستند به منابع تاریخی ـ حدیثی متعددی است که جمع آوری همه آنها مستلزم نگارش یک کتاب می باشد و ما در این جا تنها به ذکر یک نقل بسنده می کنیم؛ و آن اینکه: شیخ مفید (ره) چنین نوشته است: «معاویه فردی را نزد جعده، دختر اشعث بن قیس فرستاد که من تو را به همسری پسرم یزید درخواهم آورد؛ به شرط آن که تو حسن را زهر دهی و صد هزار درهم نیزبرای او فرستاد و آن زن این کار را انجام داد وبه امام حسن علیه السلام زهر داد. معاویه، پول را به او داد؛ ولی او را به همسری یزید در نیاورد و او پس از رحلت امام علیه السلام با مردی از خاندان طلحه ازدواج کرد و فرزندانی برای او آورد و هر گاه میان آن فرزندان و سایر قبایل قریش سخنی و گفت وگویی پیش می آمد، قریش آنان را سرزنش کرده، می گفتند: ای پسران آن زنی که به شوهرش زهر می خوراند»! (نک: پرسمان - بهمن ماه سال 1390 شماره 109 - علّت و چگونگی شهادت امام حسن مجتبی علیه السّلام)؛

این نقل معتبر تاریخی حکایت از این دارد که نباید طرح نفوذ دشمن در درون جامعة اسلامی، و در بین مسئولان حکومتی، و چهره های خودی را نادیده گرفت؛ اینست که می بینم مقام معظّم رهبری، توجه ویژه‌‌ای به موضوع  «نفوذ دشمن» داشته و کلیدواژه‌ی «نفوذ» از پرتکرارترین کلیدواژه‌های مورد استفاده‌ی معظّم له بوده است؛ ایشان در سال گذشته، طیّ 12 دیدار رسمی خود (از فروردین تا آذر ۹۴) بارها به این موضوع مهمّ پرداخته و ابعاد مختلف آن را برای مردم و مسئولان نظام شرح داده‌اند؛ ایشان در یکی از آخرین دیدارهای خود درباره‌ی هدف نفوذ دشمن فرمودند:

«اینکه افرادی که میتوانند در جامعه اثرگذار باشند، بکشانند به آن سمت مورد نظر خودشان. سمت مورد نظر عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاه‌ها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند؛ کاری کنند که شما همان‌جوری نگاه کنی به مسئله، همان‌جوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالی‌رتبه‌ی سیا تشخیص میدهد؛ در نتیجه همان چیزی را بخواهی که او میخواهد. بنابراین خیال او آسوده است؛ بدون اینکه لازم باشد خودش را به خطر بیندازد و وارد عرصه بشود، شما برای او داری کار میکنی؛ هدف نفوذ این است؛ نفوذ جریانی، نفوذ شبکه‌ای، نفوذ گسترده؛ نه موردی. اگر این نفوذ نسبت به اشخاصی انجام بگیرد که اینها در سرنوشت کشور، سیاست کشور، آینده‌ی کشور تأثیری دارند، شما ببینید چه اتّفاقی می‌افتد؟ آرمانها تغییر پیدا خواهند کرد، ارزشها تغییر پیدا خواهد کرد، خواستها تغییر پیدا خواهد کرد، باورها تغییر پیدا خواهد کرد» (سخنرانی 4/ 9/ ۱۳۹۴ش)؛

ب- لغزش خواصّ:

موضوع تحمیلی بودن صلح امام مجتبی (علیه السّلام) با معاویه، حقیقتی است غیر قابل انکار؛ امّا آنچه که گاه از آن غفلت می شود، شناسائی علل راضی شدن آن بزرگوار به این صلح نا خواسته است؛ وقتی با تأمّل و تدبّری مناسب به این حادثة مهمّ در زندگی آن بزرگوار می نگریم، می بینیم: اگرچه علل گوناگونی در شکل گیری و بروز آن مؤثّر بوده اند؛ ولی لغزش و سکوت خواصّ، مهمترین عامل مؤثّر در این قضیّه محسوب می شود؛ پس بر همة اقشار جامعه؛ به ویژه بر خواصّ جامعه لازم است که از این بخش از زندگی آن بزرگواردرس عبرت گرفته؛ و تلاش کنیم که در کوران حوادث، دچار لغزش نگردیم؛ وگرنه باید شاهد رخ دادهائی بسیار تلخ باشیم؛ این است که می بینیم: یکی از علّت های مهمّی که مقام معظّم رهبری در جهت تبیین علّت بروز حوادث تلخ در ایران اسلامی (؛ از قبیل: فتنة 88 و غیره) بارها از آن یاد نموده است، سکوت و لغزش خواصّ بوده است؛ در فرازی از یکی از سخنرانی های روشنگرانة معظّم له آمده است:

«وقتی خواص طرفدار حق در یک جامعه ـ با اکثریت قاطعشان ـ آنچنان می‌شوند که دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا می‌کند، از ترس جان، از ترس از دست دادن مال و از دست دادن مقام و پست، از ترس منفور شدن و تنهاماندن، حاضر می‌شوند حاکمیت باطل را قبول بکنند و در مقابل باطل نمی‌ایستند و از حق طرفداری نمی‌کنند و جانشان را به خطر نمی‌اندازند ـ وقتی این طور شد ـ اوّلش با شهادت حسین بن علی با آن وضع آغار می‌شود، آخرش هم به بنی‌امیه و شاخه‌ی مروانی و بعد بنی عباس و بعد از بنی عباس هم، سلسله‌ی سلاطین در دنیای اسلام تا امروز می‌رسد.» [ بیانات رهبر معظم انقلاب در جمع فرماندهان لشکر 27 حضرت رسول صلوات الله علیه و آله در 20/3/75].

نکتة پایانی: پروردگارا در این لحظات معنوی سحر؛ و به آبرو مندی امام مجتبی (علیه السّلام) از درگاهت مسئلت می نمایم: دشمنان ما را از مؤفّقیت در اجراء پروژة نفوذ در صفوف متّحد مسئولان خیرخواه ایران اسلامی ناکام گردان؛ سربازان گمنام امام زمان (علیه السّلام) را بیش از پیش در شناسائی شبکه های مختلف نفوذ دشمنان انقلاب اسلامی ایران موفّق گردان؛ همة اقشار به ویژه خواصّ ما را از سکوت در قبال بی عدالتی ها و اجحاف به دیگران؛ و از لغزش در عرصة دنیازدگی حفظ فرما. آمین یا ربّ العالمین. (حوزة علمیّة قم/ سیّد حسین شفیعی دارابی/ ساعت 15/3 بامداد شب سه شنبه: 1/ 4/ 1395ش= پانزدهم ماه رمضان 1437ق).