آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

حر بن یزید ریاحی

حر بن یزید ریاحی

مرقد حر بن یزید ریاحی

اطلاعات یاران امامان

نام کامل: حر بن یزید ریاحی

نسب:   بنی تمیم

محل زندگی:    کوفه

وفات/شهادت:  ۱۰ محرم سال ۶۱ق - کربلا

نحوه وفات/شهادت: شهادت در رکاب امام حسین(ع) در روز عاشورا

مدفن:  عراق، کربلا

از یاران: امام حسین(ع)

حُرّ بْن یَزید ریاحی، از فرماندهان نظامی کوفه که پیش از واقعه عاشورا مأموریت یافت با سپاه هزار نفری، مانع حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه و همچنین مانع بازگشت ایشان شود. در روز عاشورا حر پس از آن که مشاهده کرد کوفیان بر کشتن امام حسین اصرار دارند، به امام پیوست و در دفاع از ایشان جنگید و به شهادت رسید. حر به سبب پشیمانی از اقدام خود و پیوستن به امام حسین(ع)، نزد شیعیان حرمتی خاص دارد. شیعیان حر را نماد امید به قبولی توبه و رستگاری بعد از آن می‌دانند.

نسب

حرّ بن یزید بن ناجیة بن قَعْنَب بن عَتّاب بن حارث بن عمرو بن هَمّام بن بنو ریاح بن یربوع بن حَنْظَلَه، به یکی از تیره‌های قبیله تمیم، منتسب است[۱] و از این‌رو، وی را ریاحی، یربوعی، حَنظَلی و تمیمی خوانده‌اند.[۲] خاندان حرّ در زمان جاهلیت و در دوره اسلام از بزرگان بودند.[۳]

زندگی پیش از واقعه عاشورا

حرّ یکی از مشهورترین جنگاوران کوفه بود.[۴] در برخی منابع، به اشتباه، از وی با عنوان شُرطه عبیدالله بن زیاد، حاکم کوفه، یاد شده است.[۵] او توسط عبیدالله بن زیاد به فرماندهی بخشی از سپاه اعزامی برای مواجهه با امام حسین(ع) منصوب شد[۶] و پایبند به اجرای دقیق فرمان‌های حکومتی بود.[۷]

وی ظاهراً با سیاست میانه‌ای نداشته و در هیچ منبعی از عقیده حرّ یا موضع‌گیری سیاسی‌اش در اوضاع پر تنش کوفه در سال ۶۰ سخنی به میان نیامده است، فقط بلعمی در روایتی قابل تردید، او را از شیعیانی دانسته است که تشیع خود را مخفی می‌کردند.[۸]

فرماندهی سپاه کوفه

عبیدالله بن زیاد چون از حرکت امام حسین(ع) به سوی کوفه آگاه شد، حر را که از بزرگان و رؤسای قوم خود در کوفه بود به حضور طلبید و او را به فرماندهی سپاهی با نزدیک به هزار سوار نصب کرد و به رویارویی امام حسین(ع) فرستاد.

بنا به روایات دیگر، عبیدالله، حصین بن نمیر تمیمی را همراه با چهار هزار نفر مرد نظامی به قادسیه اعزام کرد تا حد فاصل بین قادسیه تا خفّان و قُطقُطانیه تا «لَعلَع» را دقیقاً زیر نظر بگیرند تا از عبور و مرور کسانی که در این مناطق در تردد بودند، مطلع گردند. حر و سپاه هزار نفری‌اش نیز جزئی از این لشکر ۴۰۰۰ نفری بودند که از سوی حصین بن نمیر برای جلوگیری از حرکت کاروان حسینی به منطقه اعزام شده بودند.

ندایی که حر شنید

از حر روایت کرده‌اند که هنگامی که از قصر ابن زیاد در کوفه خارج شدم تا به سمت حسین بن علی(ع) حرکت کنم، سه بار ندایی را پشت سرم شنیدم که می‌گفت:

«ای حرّ! تو را به بهشت بشارت باد». او می‌گوید که به پشت سر نگریستم و کسی را ندیدم؛ با خود گفتم: «به خدا قسم، این بشارت نیست؛ چگونه بشارت باشد در حالی که من راهی جنگ با حسین بن علی(ع) هستم.»

او این خاطره را در ذهن داشت تا هنگامی که خدمت حسین بن علی(ع) رسید و آن داستان را بازگو کرد. امام(ع) به او فرمودند: تو به واقع به پاداش و نیکی راه یافته‌ای.[۹][۱۰]

رودررویی با حسین بن علی(ع)

امام حسین(ع) در ذی حُسم با حرّ و سپاهش روبه رو شد.[۱۱] تصریح منابع بر آن است که حرّ نه برای جنگ بلکه صرفاً برای انتقال امام نزد ابن زیاد اعزام شده بود و از این‌رو با سپاهیانش رودرروی توقفگاه کاروان امام صف‌آرایی کرد.[۱۲]

ابومخنف چگونگی رودررویی سپاه حر با امام حسین(ع) را از زبان دو مرد اسدی که امام(ع) را در این سفر همراهی می‌کردند، چنین بیان کرده است:

هنگامی که کاروان امام حسین(ع) از منزلگاه شراف حرکت کرد در میانه روز طلایه داران لشکر دشمن را از دور مشاهده کردند. امام(ع) به اطرافیان خود فرمود:

"آیا در این منطقه پناهگاهی هست که بدانجا پناه ببریم و آن را پشت سرِ خویش نهیم و با این قوم، از یک سمت، مقابله کنیم؟" گفتند: "آری، در ناحیۀ چپ، منزلی است به نام «ذو حُسم»."

امام(ع) در قسمت چپ جاده به طرف ذو حُسم روان شد، سپاه دشمن نیز به طرف این منزل می‌تاخت؛ ولی امام(ع) و همراهانش زودتر به این منزل رسیدند. پس امام(ع) دستور داد که خیمه‌ها را در این مکان بر پا کردند.

حر بن یزید ریاحی و سپاهیانش به هنگام ظهر، از گرد راه فرارسیدند و در حالی که خود و همراهانش تشنه بودند، برابر امام حسین(ع) و یارانش قرار گرفتند. به رغم این صف آرایی خصمانه، واکنش امام(ع) با آنان صلح آمیز بود چنانکه به یاران خود دستور داد سپاهیان حر و اسبان‌شان را سیراب کنند و چون حرّ ابراز تمایل کرد که با یارانش در نماز به امام اقتدا کند، امام پذیرفت. حر مأموریت خود را به عرض امام(ع) رساند. امام(ع) به تأکید فرمود مردم کوفه از او دعوت کرده‌اند تا به کوفه بیاید. و متعاقباً، با یادآوری مکاتبات و درخواست‌های مکرر کوفیان مبنی بر عزیمت امام به کوفه و در درست گرفتن زمام امور، تصریح کرد که چنانچه کوفیان از خواست خود پشیمان شده‌اند، باز می‌گردد.

حرّ از وجود چنین مکاتباتی اظهار بی‌اطلاعی کرد و گفت او و همراهانش در زمره نویسندگان نامه‌ها نبوده‌اند و وی مأموریت دارد امام(ع) را به کوفه نزد ابن زیاد ببرد.

چون امام با یاران خویش عزم حرکت نمود، حر مانع حرکت امام(ع) به سمت کوفه و نیز مانع بازگشت امام حسین(ع) به حجاز شد. حرّ پیشنهاد داد امام راهی غیر از راه کوفه و مدینه در پیش گیرد تا وی بتواند از ابن زیاد کسب تکلیف کند. حر به امام(ع) گفت:

"من مأمور به جنگ با شما نیستم؛ ولی مأمورم از شما جدا نگردم تا شما را به کوفه ببرم، پس اگر شما از آمدن خودداری می‌کنید راهی را در پیش گیر که نه تو را به کوفه برساند و نه به مدینه؛ تا من نامه‌ای برای عبیدالله بنویسم؛ شما هم در صورت تمایل نامه‌ای به یزید بنویسید، تا شاید این امر به عافیت و صلح منتهی گردد؛ و در پیش من این کار بهتر است از آنکه به جنگ و ستیز با شما آلوده شوم."

پس از این، امام حسین(ع) و یارانش در مسیر عُذیب الهجانات و قادسیه حرکت کردند و حرّ نیز همراه آنان بود.[۱۳]

حرّ اگرچه مأمور جنگ نبود، از همان ابتدا احتمال وقوع درگیری با امام حسین(ع) آزارش می‌داد و حتی گفته‌اند به امام هشدار داد که اگر بجنگد حتماً کشته خواهد شد؛ و هرگاه مجالی می‌یافت به امام(ع) عرض می‌کرد: "به خاطر خدا حرمت جان خویش را نگه‌دار که من یقین دارم که اگر جنگی صورت گیرد، کشته خواهی شد." اما امام با خواندن شعری پاسخ داد که از مرگ و شهادت در راه خدا ترسی ندارد.

در عذیب چهار تن از یاران امام از کوفه نزد حضرت رسیدند. حرّ قصد دستگیر کردن یا بازگرداندن آنان را داشت، اما امام مانع شد. آنان از وخامت اوضاع کوفه، کشته شدن قَیس بن مُسَهَّر صیداوی (فرستاده امام به کوفه) و آماده شدن سپاهی بزرگ برای جنگ با امام خبر دادند.[۱۴]

توافق حرّ با امام، در روز دوم محرّم[۱۵] پایان یافت؛ دو گروه به روستای نینوا رسیده بودند که نامه ابن زیاد به دست حرّ رسید مبنی بر آنکه بر امام و یارانش سخت بگیرد و آنان را در زمینی بی‌آب و علف و بی‌حصار متوقف کند.[۱۶] در نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود: «چون نامۀ من به تو رسید و فرستادۀ من نزد تو آمد، بر حسین(ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی‌حصار و بدون آب. به فرستاده‌ام دستور داده‌ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.» حر خدمت امام حسین(ع) آمد و نامه ابن زیاد را برای ایشان قرائت کرد. امام(ع) به او فرمود: "بگذار در «نینوا» و یا «غاضریه» فرود آییم."

حرّ، که در تنگنا قرار گرفته و پیک ابن زیاد به مراقبت و جاسوسی او گماشته شده بود، به ناچار کاروان امام را متوقف کرد و درخواست امام و یارانش مبنی بر اردو زدن در روستای نینوا (یا غاضریه یا شُفَیه/ سُقَیه) در همان حوالی را نپذیرفت. امام ناگزیر در کربلا (بنابر پاره‌ای روایات، نزدیک روستای عَقْر)، در نزدیکی رود فرات، اردو زد.[۱۷] زهیر به امام(ع) گفت:

"به خدا سوگند چنان می‌بینم که پس از این، کار بر ما سخت‌تر گردد، یابن رسول الله! اکنون جنگ با این گروه [حر و یارانش] برای ما آسان‌تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه می‌آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می‌آیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست." امام(ع) فرمود: درست می‌گویی ای زهیر؛ ولی من آغازکننده جنگ نخواهم بود.

حضرت(ع) با حر حرکت کردند تا به کربلا رسیدند. حُر و یارانش، جلوی [کاروان] امام حسین(ع) ایستادند و آنان را از ادامه مسیر، بازداشتند. حُر گفت: همین جا فرود بیا که فرات، نزدیک است. امام(ع) فرمود: «نام اینجا چیست؟» گفتند: "کربلا...." امام(ع) فرود آمد. حر و لشکریانش نیز در گوشه‌ای دیگر ساکن شدند. پس از فرود آمدن کاروان امام حسین(ع)، حر نامه‌ای به ابن زیاد نوشت و او را از فرود آمدن امام(ع) در کربلا با خبر کرد.

توبه حر در روز عاشورا

حرّ اگرچه اقدامی سخت‌گیرانه کرد، اما رفتارش با امام محترمانه بود؛ حتی یک بار به حرمت خاص فاطمه(س) نیز اشاره کرد.[۱۸]

در روز عاشورا، عمر بن سعد لشکر خود را آراست و فرماندهان هر بخش از سپاه را تعیین نمود. او حربن یزید ریاحی را فرمانده بنی تمیم و بنی همدان کرد. با آراسته شدن سپاه، لشکر عمر سعد آماده جنگ با سپاه امام حسین(ع) گردید.

حربن یزید چون تصمیم کوفیان را برای جنگ با آن حضرت(ع) جدی دید نزد عمر بن سعد رفت و به او گفت: «آیا تو می‌خواهی با این مرد (امام حسین(ع)‌) بجنگی؟» گفت: «آری به خدا قسم چنان جنگی بکنم که آسان‌ترین آن افتادن سرها و بریدن دست‌ها باشد.» حر گفت: «مگر پیشنهادهای او خوشایندتان نبود؟» ابن سعد گفت: «اگر کار به دست من بود می‌پذیرفتم؛ ولی امیر تو (عبیداللَّه) نپذیرفت.»

پس حر، عمر سعد را ترک کرد و در گوشه‌ای از لشکر ایستاد و اندک اندک به سپاه امام(ع) نزدیک شد، مهاجر بن اوس -که در لشکر عمر سعد بود- به حر گفت: «آیا می‌خواهی حمله کنی؟» حر در حالی که می‌لرزید پاسخی نداد. مهاجر که از حال و وضع حر به شک افتاده بود، او را مورد خطاب قرار داد و گفت: «به خدا قسم هرگز در هیچ جنگی تو را به این حال ندیده بودم، اگر از من می‌پرسیدند: شجاع‌ترین مردم کوفه کیست از تو نمی‌گذشتم (و تو را نام می‌بردم) پس این چه حالی است که در تو می‌بینم؟»

حر گفت: «به درستی که خود را میان بهشت و جهنم می‌بینم و به خدا سوگند اگر تکه‌تکه شوم و مرا با آتش بسوزانند من جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.» حر این را گفت و بر اسب خود نهیب زد و به سوی خیمه‌گاه امام(ع) حرکت کرد.

گفته‌اند که وی با حالی پریشان با امام مواجه شد و با اذعان به اینکه هرگز گمان نمی‌کرده است که کوفیان کار را به جنگ بکشانند، طلب بخشش کرد. امام برایش استغفار نمود و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد (حرّ) هستی.[۱۹] حر در حالی که سپر خود را وارونه کرده بود به اردوگاه امام(ع) وارد شد. او خدمت امام حسین(ع) آمد و عرض کرد:

فدایت شوم یابن رسول الله(ص) من آن کسی هستم که از بازگشت تو (به وطن خود) جلوگیری کردم و تو را همراهی کردم تا به ناچار در این سرزمین فرود آیی؛ من هرگز گمان نمی‌کردم که آنان پیشنهاد تو را نپذیرند، و به این سرنوشت دچارتان کنند، به خدا قسم اگر می‌دانستم کار به این جا می‌کشد، هرگز به چنین کاری دست نمی‌زدم، و من اکنون از آن چه انجام داده‌ام به سوی خدا توبه می‌کنم، آیا توبه من پذیرفته است؟

امام حسین(ع) فرمود: آری خداوند توبه تو را می‌پذیرد.

موعظه کردن سپاه کوفه

حر پس از توبه رو در روی لشکر عمر بن سعد ایستاد و به نصیحت آنها پرداخت: «ای قوم آیا پیشنهادهایی که حسین(ع) به شما کرد باعث نشده تا خداوند شما را از جنگ با او باز دارد؟» گفتند: «سخنت را به امیر عمر [بن سعد] بگو.» حر همین سخن را با عمر بن سعد باز گفت. پس عمر بن سعد گفت: «من به جنگ با حسین(ع) حریصم و اگر راهی دیگر جز این داشتم همان کار را می‌کردم.» پس حر خطاب به لشکر گفت:

«ای مردم کوفه مادرانتان به عزایتان بنشینند؛ آیا این مرد شایسته را به سوی خود خواندید و گفتید: در یاری تو با دشمنانت خواهیم جنگید، اما اکنون که به سوی شما آمد دست از یاری‌اش برداشتید، در برابر او صف بسته می‌خواهید او را بکشید؟ شما جان او را به دست گرفته راه نفس کشیدن را بر او بسته‌اید، و از هر سو او را محاصره کرده‌اید و از رفتن به سوی زمین‌ها و شهرهای پهناور خدا جلوگیریش کرده‌اید، آن سان که هم چون اسیری در دست شما گرفتار شده نه می‌تواند به نفع خود کاری انجام دهد و نه می‌تواند زیانی را از خود دور کند، و آب فراتی که یهود و نصاری و مجوس از آن می‌آشامند و خوکهای سیاه و سگان در آن می‌غلطند بر روی او و زنان و کودکان و خاندانش بسته‌اید، تا جائی که از شدت تشنگی بی‌حال افتاده‌اند؛ چه بد محمد(ص) را درباره فرزندانش رعایت کردید، خدا در روز تشنگی (محشر) شما را سیراب نکند!»

در این هنگام تیراندازان سپاه عمر بن سعد او را هدف تیرهای خود قرار دادند؛ حر که چنین دید به عقب برگشت و پیش روی امام(ع) ایستاد.

شهادت

زمان توبه حرّ تا شهادت وی چندان به طول نینجامید. بنابر روایتی، حرّ از امام تقاضا کرد که چون نخستین کسی بوده که بر امام خروج کرده، اجازه دهد که نخستین مبارز و شهید باشد.[۲۰]

وی بلافاصله پس از پیوستن به امام، راهی میدان نبرد شد و پس از گفتگوی دوباره و بی‌نتیجه با عمربن سعد و بیان سخنانی در تقبیح رفتار زشت کوفیان، رجزگویان با آنان جنگید و سرانجام، پس از چندین نوبت نبرد، به شهادت رسید.[۲۱]

او شجاعانه می‌جنگید و با این که اسبش زخمی شده بود و از گوش‌ها و پیشانی آن خون جاری شده بود، همواره رجز می‌خواند و سواره با دشمنان پیکار می‌کرد. تا این که چهل و چند نفر از دشمنان را به هلاکت رساند.

لشکر پیاده نظام ابن سعد به یکباره بر او حمله‌ور شدند و او را به شهادت رساندند. گفته شده که دو نفر در شهادت او شرکت داشتند: یکی ایوب بن مسرح و دیگر مردی از سواران اهل کوفه.

اما برخی دیگر از منابع نقل کرده‌اند که حربن یزید ریاحی و زهیر بن قین، پس از شهادت حبیب بن مظاهر در پیش از ظهر عاشورا، با هم به میدان رفتند و بر دشمنان حمله بردند. آن دو در جنگ یکدیگر را حمایت می‌کردند و هرگاه یکی از آنان در محاصره قرار می‌گرفت، دیگری به کمکش می‌شتافت آنان پیوسته می‌جنگیدند تا این که حر به شهادت رسید، زهیر نیز به اردوگاه برگشت. اصحاب امام(ع) جنازه او را آوردند، امام(ع) بر بالین او نشست و خون از چهرۀ حر پاک کرد و این جملات را فرمود: «تو آزاده‌ای همان گونه که مادرت بر تو نام نهاد، تو در دنیا و آخرت آزاده‌ای.» امام حسین علیه‌السلام با دستمالی سرِ حر را بست.[نیازمند منبع]

بنابر نقلی قبیله‌ی حر (بنی‌تمیم) از جداشدن سر حر بن یزید ریاحی جلوگیری کردند.[۲۲] اما بنابر قولی دیگر، سرِ حر بن یزید به همراه سرهای برخی شهیدان کربلا در زیارتگاه رئوس الشهداء در قبرستان باب الصغیر شهر دمشق دفن شده است.[۲۳]

فرزندان، برادران

بنابر برخی منابعِ متأخر، پسران و برادر و غلام حرّ نیز هم زمان با حرّ به امام حسین(ع) پیوستند و در واقعه کربلا به شهادت رسیدند،[۲۴] اما این مطالب، به سبب اشاره نشدن به آنها در منابع متقدم، چندان درخور اعتماد نمی‌نمایند.

نسل حر

درباره نسل حرّ نیز اشاراتی در دست است. در طول تاریخ، دو خاندان به حر منسوب بوده‌اند: خاندان مستوفیان قزوین[۲۵] که حمدالله مستوفی تاریخ نگار مشهور از ایشان است[۲۶][۲۷] و آل حر در منطقه جبل عامل لبنان که یکی از مشهور‌ترین ایشان، شیخ حر عاملی، صاحب کتاب مشهور وسائل الشیعه است.[۲۸]

مرقد حرّ

به گفته سید محسن امین،[۲۹] موقع دفن شهدای کربلا توسط افراد قبیله بنی اسد، گروهی از قبیله حرّ، مانع دفن جسد حر همراه با دیگر شهدای کربلا شدند و جسد وی را در مکانی دورتر از سایر شهدا، در جایی که در قدیم به آن «نواویس» می‌گفته‌اند.[۳۰] به خاک سپردند. بنابراین جسد او در فاصله یک میلی از مرقد امام حسین(ع) دفن شد. آرامگاه حر اکنون در سمت غربی شهر کربلا به فاصله حدود هفت کیلومتر واقع شده است.

در زیارت ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است: اَلسَّلامُ عَلی الحُرِّ بْنِ الرِّیاحِی.[۳۱]

تعزیه شهادت حر

تعزیه حر همچون دیگر تعزیه‌ها در ۱۳ روز ابتدایی محرم برگزار می‌شد؛ با این توصیف که در برخی شهرها (در ایران) در شب یا روز عاشورا، در برخی دیگر در روز دوم یا شب چهارم یا پنجم یا ششم محرم نمایش داده می‌شد.[۳۲] این تعزیه که در مجموعه‌های کهنِ تعزیه، سه یا چهار مجلس داشته، با حذف حواشی و گفتگوهای تکراری، در یک مجلس به نام «شهادت حر» تنظیم شده است.[۳۳] شبیه حر در این تعزیه می‌بایست جوان، قدبلند، دارای چهره و منش پهلوانانه و صدایی جذاب می‌بود.[۳۴] از رجزخوانی‌های این تعزیه چنین است:

عباس(ع): مرا نام عباسِ شیراُوژَن است/ سرِ سرکِشان در کمند من است.

حر: منم حر، جوان ریاحی‌نژاد/ هماوردِ من کس ز مادر نزاد![۳۵]

منبع : https://goo.gl/Yhcz4r

***

پانویس

پرش به بالا ابن‌کلبی، ج۱، ص۲۱۳، ۲۱۶؛ دواداری، ج۴، ص۸۷، ۸۹ نام وی را جَریربن یزید، یافعی، ج۱، ص۱۰۸ حارث‌بن یزید و ابن‌عماد، ج۱، ص۶۷.

پرش به بالا رجوع کنید به بلاذری، ج۲، ص۴۷۲، ۴۷۶، ۴۸۹؛ دینوری، ص۲۴۹؛ طبری، ج۵، ص۴۲۲

پرش به بالا رجوع کنید به سماوی، ص۲۰۳.

پرش به بالا رجوع کنید به طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۷؛ ابن‌کثیر، ج۸، ص۱۹۵.

پرش به بالا رجوع کنید به ابن جوزی، ج۵، ص۳۳۵؛ ابن‌وردی، ج۱،(ص).۲۳۱

پرش به بالا طبری، ج۵، ص۴۲۲.

پرش به بالا رجوع کنید به بلاذری، ج۲، ص۴۷۳؛ دینوری، ص۲۵۲؛ طبری، ج۵، ص۴۰۲ـ۴۰۳.

پرش به بالا ج ۴، ص۷۰۴

پرش به بالا مثیرالاحزان، ص۴۴

پرش به بالا نفس المهموم، ص۲۳۱

پرش به بالا بلاذری، ج۲، ص۴۷۲؛ طبری، ج۵، ص۴۰۰؛ قس مفید، ج۲، ص۶۹، ۷۸؛ اخطب خوارزم، ج۱، ص۳۲۷، ۳۳۰.

پرش به بالا رجوع کنید به بلاذری، ج۲، ص۴۷۳؛ دینوری، ص۲۴۹ـ۲۵۰؛ مفید، ج۲، ص۸۰؛ اخطب خوارزم، ج۱، ص۳۳۲.

پرش به بالا بلاذری، ج۲، ص۴۷۲ـ۴۷۳؛ دینوری، ص۲۴۹ـ۲۵۰؛ طبری، ج۵، ص۴۰۲ـ۴۰۳؛ مفید، ج۲، ص۷۸ـ۸۰.

پرش به بالا رجوع کنید به: بلاذری، ج۲، ص۴۷۳ـ۴۷۴؛ طبری، ج۵، ص۴۰۳ـ۴۰۶؛ اخطب خوارزم، ج۱، ص۳۳۱ـ۳۳۳

پرش به بالا قیس دینوری، ص:۲۵۳ اول محرّم

پرش به بالا دینوری، ص۲۵۱؛ طبری، ج۵، ص۴۰۸ـ ۴۰۹؛ مفید، ج۲، ص۸۱ـ۸۴؛ قس اخطب خوارزم، ج۱، ص۳۳۴.

پرش به بالا دینوری، ص۲۵۱ـ۲۵۲؛ طبری، همانجا؛ مفید، ج۲، ص۸۴؛ اخطب خوارزم، همانجا.

پرش به بالا رجوع کنید به بلاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ را پس از کارزار وی می‌داند

پرش به بالا رجوع کنید به بلاذری، ج۲، ص۴۷۵ـ۴۷۶، ۴۷۹؛ طبری، ج۵، ص۳۹۲، ۴۲۲، ۴۲۷ـ۴۲۸؛ مفید، ج۲، ص۱۰۰ـ۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۲ـ۱۳، قس ص۱۴، که جمله امام درباره حرّ را پس از کارزار وی می‌داند.

پرش به بالا رجوع کنید به ابن اعثم کوفی، ج۵، ص۱۰۱؛ اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۳.

پرش به بالا رجوع کنید به بلاذری، ج۲، ص۴۷۶، ۴۸۹، ۴۹۴، ۵۱۷؛ طبری، ج۵، ص۴۲۸ـ۴۲۹، ۴۳۴ـ۴۳۵، ۴۳۷، ۴۴۰ـ ۴۴۱؛ مفید، ج۲، ص۱۰۲ـ۱۰۴.

پرش به بالا سماوی، إبصار العین، ۱۴۱۹ق، ص۲۲۰

پرش به بالا حسینی جلالی، مزارات اهل البیت و تاریخها، ۱۹۹۵م، ص۲۲۶

پرش به بالا رجوع کنید به اخطب خوارزم، ج۲، ص۱۳؛ کاشفی، ص۲۸۱ـ۲۸۲؛ حائری خراسانی، ص۱۲۰ـ ۱۲۷؛ قس شمس الدین، ص۸۴ـ۸۵

پرش به بالا نک: حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ص۸۱۱، به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ص۳۱۴-۳۱۵

پرش به بالا تاریخ‌گزیده، متن، ص:۸۱۲

پرش به بالا تاریخ‌گزیده، متن، ص:۷۹۴

پرش به بالا نک: احمد حسینی، مقدمه بر امل الآمل حر عاملی، ج۱، ص۸-۱۰، به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج۲۰، ص۳۱۴-۳۱۵.

پرش به بالا ج ۱، ص۶۱۳

پرش به بالا ابن کلبی، جَمْهَرة النسب، ج۱، ص۲۱۶.

پرش به بالا اقبال ج۳، ص۷۹. و بحارالانوار ج۴۵، ص۷۱.

پرش به بالا بلوکباشی، «تعزیه شهادت حر»، ص۳۱۵.

پرش به بالا شهیدی و بلوکباشی، پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی، ۱۳۸۰ش، ص۲۶۶. برای نمونه و سنجش نسخه‌های گوناگون، رک: فیاض، «مجلس تعزیه حر»، ۵۹ـ۹۳؛ مجالس تعزیه، ۱۳۸۰ش، ج۱، ص۴۵۱ـ۴۷۱؛ همایونی، تعزیه در ایران، ۱۳۸۰ش، ۶۷۳ـ۷۱۴.

پرش به بالا بلوکباشی، «تعزیه حر»، ص۳۱۵.

پرش به بالا شهیدی و بلوکباشی، پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی، ۱۳۸۰ش، ۴۴۸ـ۴۴۹.

منابع

ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، چاپ محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.

ابن کثیر، البدایة و النهایة، چاپ علی شیری، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.

ابن کلبی، جَمْهَرة النسب، ج۱، چاپ ناجی حسن، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۶.

ابن نما، مُثیرُالاحزان، قم ۱۴۰۶.

ابن وردی، تاریخ ابن الوردی، نجف ۱۳۸۹/۱۹۶۹.

بلاذری، احمدبن یحیی، انساب الاشراف، چاپ محمود فردوس العظم، دمشق ۱۹۹۶ـ۲۰۰۰.

بلوک‌باشی، علی، «تعزیه شهادت حر»، در دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۲۰، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۹۱ش.

بیضون لبیب، موسوعة کربلاء، بیروت ۱۴۲۷/۲۰۰۶.

حائری خراسانی هادی، القول السدید بشأن الحرّ الشهید، چاپ محمدتقی حسینی جلالی، نجف ۱۳۹۴/۱۹۷۴.

حسینی، احمد، مقدمه بر امل الآمل حر عاملی، بغداد، ۱۳۸۵ق.

حسینی جلالی، محمدحسین، مزارات اهل البیت و تاریخها، مؤسسه اعلمی، بیروت، ۱۴۱۵ق/۱۹۹۵م.

خوارزم موفق بن احمد اخطب، مقتل الحسین علیه‌السلام للخوارزمی، چاپ محمد سماوی، (قم) ۱۳۸۱ش؛

دواداری، ابوبکربن عبداللّه، کنزالدرر و جامع الغرر، ج۴، چاپ گونهیل گراف و اریکاگلاسن، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.

دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر کاظم موسوی بجنوردی، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۹،

دینوری احمدبن داوود، الاخبار الطِّوال، چاپ عبدالمنعم عامر، مصر (۱۳۷۹/ ۱۹۵۹)، چاپ افست بغداد (بی‌تا.)

سماوی، محمد بن طاهر، إبصار العین فی أنصار الحسین علیه‌السلام، قم، انتشارات دانشگاه شهید محلاتی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق

شمس الدین محمدمهدی، انصار الحسین: دراسة عن شهداء ثورةالحسین، الرجال و الدلالات، (بیروت) ۱۴۰۱/۱۹۸۱.

شهیدی، عنایت‌الله و علی بلوکباشی، پژوهشی در تعزیه و تعزیه‌خوانی، تهران، ۱۳۸۰ش.

طبری، تاریخ، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت،‌دار التراث، ط الثانیة، ۳۸۷

فیاض، هاشم، «مجلس تعزیه حر»، در فصلنامه تئاتر، شماره ۱۴، ۱۳۷۰ش.

مجالس تعزیه، به کوشش حسن صالحی‌راد، تهران، ۱۳۸۰ش.

محمدبن محمد مفید، الارشاد فی معرفة حجج اللّه علی العباد، قم ۱۴۱۳.

مستوفی، حمدالله، تاریخ برگزیده، تحقیق عبد الحسین نوایی، تهران، امیر کبیر، چ سوم، ۱۳۶۴ش.

همایونی، صادق، تعزیه در ایران، شیراز، ۱۳۸۰ش.

یافعی، عبداللّه بن اسعد، مرآةالجنان و عبرةالیقظان، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۷.

پیوند به بیرون

منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام