آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا
آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

آسمان دارابکلا

در راستای «فرهنگ چیست؟»!

در راستای «فرهنگ چیست؟»!

سیّد حسین شفیعی دارابی

جناب دیار....؛ سلام علیک؛ عزاداری همه عاشقان حسینی مورد قبول درگاه حضرت حق باد؛ بی هیچ تملّقی اعلام میدارم: فزونی تلاشهایت در عرصه مجازی ستودنی است؛ بنده لازم میدانم از جنابعالی به جهت تحمّل گزینش نوشته ای تحت عنوان «فرهنگ چیست؟» از وبلاگ «میر محمد حسین زاده تولون» و یا هر منبع مجازی دیگر و بارگذاری آن در تلگرام خوب «دوستداران دارابکلا اوسا ومرسم»، سپاسی ویژه داشته باشم؛ زیرا ورود به این عرصه، حکایت از آراسته بودن وجود خدادادیت از شهامتی بلند دارد؛ اینجانب پس از مطالعه آن تصمیم گرفتم، نکاتی را به شرح ذیل یاد آور شوم:

1- قطعا جنابعالی و همه فعّالان در عرصه فرهنگی توجّه دارید که 12 گزاره ای که در نوشته مذکور در جهت تبیین مفهوم «فرهنگ» آورده شد؛ تنها بخش ناچیزی از تعاریفی است که در این راستا مطرح است؛ زیرا«مارشال هرسکویتس» (دانشمند معروف آمریکائی در حوزه انسان شناسی) از 250 تعریف درباره فرهنگ یاد نمود؛ و «آلفرد کروبر» (انسان‌شناس معروف کلاسیک در سال 1965 و صاحب کتاب «فرهنگ» به 300 تعریف از این کلمه اشاره نمود؛ برخی از  محقّقان ایرانی معاصر نیز از وجود حدود 400 تعریف درباره «فرهنگ» درلغت نامه های فارسی، عربی، اروپایی(غربی) خبر داده اند؛

2-  با همه تلاشهائیکه  از دیرباز درجهت تعریف از کلمه «فرهنگ» صورت پذیرفته است؛ ولی باز هم میبینم ارباب فن، بارها از پیچیده بودن معنی آن سخن به میان آورده اند؛ از باب نمونه:

الف- « ریموند ویلیامز» (۱۹۲۱- 1988م ) منتقد و رمان‌نویس اهل «ولز» انگلستان (که نوشته‌های او پایه و اساس رشته‌های مطالعات فرهنگی و ماده‌گرایی فرهنگی به شمار می‌آیند) به صراحت اعتراف نموده است: «فرهنگ یکی از دو یا سه واژه بسیار پیچیده ای است که در زبان انگلیسی وجود دارند»؛

ب- «یوهان هردر» (۱۷۴۴- ۱۸۰۳ م)، (فیلسوف، زبان‌شناس، شاعر، منتقد ادبی آلمانی؛ و از نظریه‌پردازان بزرگ قرن هجدهم اروپا در حوزهٔ زبان، تاریخ و فرهنگ) نیز اینگونه اعتراف نمود: «هیچ چیزی نامعین تر از کلمه فرهنگ نبود»؛

 3- استعمال گسترده لفظ «فرهنگ» در دوره بعد نیز بر وضوح آن چیزی نیافزود، تا جایی که «لاورنس لوئل» (از نویسندگان قرن بیستم) بیان می کند:« در این جهان هیچ چیز فرارتر از معانی این کلمه (فرهنگ) نیست و در تحدید معنای آن کوشیدن به مانند سعی در گرفتن هوا در مشت است، و تازه آن وقت هم می بینیم که آن، بجز در چنگ ما، در همه جا هست»؛

4- در نظام های فکری الهی؛ به ویژه اسلام عزیز، به مقوله «فرهنگ» توجّه ویژه ای شده است؛ از باب نمونه : در فرازی از زیارت اربعین حضرت ابی عبد الله الحسین (علیه السّلام) میخوانیم: «بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه «جانش را در راه تو بخشید تا بندگانت را از نادانی، سرگردانی و گمراهی نجات دهد»؛

5- انصاف اقتضا می کند که همگان اعتراف کنیم: در دوره ای که ما در آن به سر می بریم، مقام معظّم رهبری از طلایه داران در عرصه فرهنگی است؛ تالیفات، گفته ها، مواضع، هشدارها و انذارهای مناسبش، شاهد صدقی بر این مدّعا می باشد؛ حتما به یاد دارید که معظّم له، سال ۱۳۹۳ ش را به عنوان  سال «اقتصاد و فرهنگ» نام نهاده بود؛ و در این راستا رهنمودهای بسیار مهمّی را ارائه فرمود؛ بخشی از دو سخنرانی حکیمانه این خلف صالح حضرت امام (ره) را باهم مرور می نمائیم:

الف- «...؛ اساس و ریشه فرهنگ، عبارت است از عقیده، برداشت و تلقی هر انسانی از واقعیات و حقایق عالم و نیز خلقیات فردی و خلقیات اجتماعی و ملی. بنده چند نمونه از خلقیات اجتماعی و ملی را که برای یک ملت تعیین کننده است، در این جا عرض می کنم. مثلاً عزم و اراده، غرور ملی، احساس توانایی، احساس قدرت بر اقدام و عمل و سازندگی، انضباط، نشاط، همکاری و مشارکت. اگر فرض کنیم ملتی همراه با ایمان و عقیده ای که دارد، این اخلاقیات را هم دارا باشد، خواهیم دید که چقدر در رسیدن به اهداف و آرمان هایش، به او کمک خواهد کرد. بنابراین، به نظر ما، مقوله فرهنگ از نظر تأثیرش در آینده یک ملت و یک کشور، با هیچ چیز دیگری قابل مقایسه نیست؛ اهمیت مقوله فرهنگ از این جاست» (بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 19/9/1379)؛

ب- «من فرهنگ کشور را در سه عرصه مهم و عام مشاهده می کنم:

اول در عرصه تصمیم های کلان کشور است؛ یعنی فرهنگ به عنوان جهت دهنده به تصمیم های کلان کشور، حتّی تصمیم های اقتصادی، سیاسی، مدیریتی و یا در تولید، نقش دارد. وقتی ما می خواهیم ساختمان بسازیم و شهرسازی کنیم، در واقع، با این کار، داریم فرهنگی را ترویج یا تولید می کنیم یا اشاعه می دهیم. وقتی تولید اقتصادی هم می کنیم، در واقع، داریم از این طریق، فرهنگی را تولید می کنیم؛ اشاعه می دهیم یا اجرا می کنیم. اگر در سیاست خارجی، مذاکره ای می کنیم و تصمیمی می گیریم، عیناً همین معنا وجود دارد. بنابراین، فرهنگ، مثل روحی است که در کالبد همه فعالیت های گوناگون کلان کشوری، حضور و جریان دارد. فرهنگی که باید در تولید، خدمات، ساختمان سازی، کشاورزی، صنعت، سیاست خارجی و تصمیمات امنیتی، رعایت شود و حدود را معین و جهت را مشخص کند، چیست؟ این باید در این جا معین شود. بنابراین، فرهنگ، جهت دهنده به تصمیم های کلان کشور است؛ این در واقع، اهمیت و بناگذاشتنِ یک مبنای فرهنگی را در این جا به ما نشان می دهد.

دوم به عنوان شکل دهنده به ذهن و رفتار عمومی جامعه است. حرکت جامعه، بر اساس فرهنگ آن جامعه است. اندیشیدن و تصمیم گیری جامعه، بر اساس فرهنگی است که بر ذهن آن حاکم است. دولت و دستگاه حکومت، نمی تواند از این واقعیتِ مهم، خود را کنار نگه دارد. وقتی مردم در خانواده، ازدواج، کسب، لباس پوشیدن، حرف زدن و تعامل اجتماعی شان، در واقع دارند با یک فرهنگ حرکت می کنند - بنده پیش از انقلاب در سخنرانی هایم مثال می زدم و می گفتم فرهنگ مثل توری است که ماهی ها بدون این که خودشان بدانند، در داخل این تور، دارند حرکت می کنند و به سمتی هدایت می شوند - دولت و مجموعه حکومت، نمی تواند خود را از این موضوع برکنار بدارد و بگوید بالاخره فرهنگی وجود دارد و مردم به چیزی فکر می کنند؛ نه، ما مسئولیت داریم این فرهنگ را بشناسیم؛ اگر ناصواب است، آن را تصحیح کنیم؛ اگر ضعیف است، آن را تقویت کنیم؛ اگر در آن نفوذی هست، دست نفوذی را قطع کنیم. بنابراین، فرهنگ به عنوان شکل دهنده به ذهن و رفتار عمومی جامعه هم یکی از میدان های اساسی است. چیزهایی که در فرهنگ عمومی ما ضعیف است، یا جایش کم است، یا به قول آقایان، احتیاج به دُز بالاتری دارد، کدام است؟

یکی از آنها انضباط است. جامعه ما، به انضباط، نهایت نیاز را دارد.

دیگری اعتماد به نفس ملی و اعتزاز ملی است؛ یعنی احساس عزت کردن از این که من اهل ایرانم. به قول سهراب سپهری، «اهل کاشانم، روزگارم بد نیست»؛ این، افتخار است. یا در جای دیگر می گوید: «من مسلمانم». اعتزاز به ایرانی بودن؛ ما به این نیاز داریم. البته این با ملی گرایی ناقص - همان ناسیونالیسم منفی مطرودی که ما همیشه آن را رد می کردیم - نباید اشتباه شود. این، ناسیونالیسم مثبت است. این، ملی گرایی، به معنای خوب قضیه است. ما به این احتیاج داریم.

مورد بعدی، قانون پذیری است؛ به هم تنه نزدن؛ از هم جلو نیفتادن؛ حق همدیگر را برنداشتن؛ توی جیب همدیگر دست نکردن. اینها قانون است و ما در جامعه، اینها را لازم داریم.

موضوع دیگر، غیرت ملی است. اگر ببینیم کسی دارد به نحوی از انحا، به مرزهای فرهنگی یا دینی یا جغرافیایی یا ملی ما تعرض می کند یا فکر تعرض دارد، باید خون ما به جوش بیاید و غیرت ما تحریک شود.

مقوله بعدی، تدین و دین باوری است؛ دین باوری، با همان معنای عام خودش. من به دانشجویان هم این نکته را گفتم که هر کس شب بیست و یکم، قرآن سرش گرفت و «بک یا الله» گفت، از نظر من، او همان دانشجویی است که من می گویم متدین و خدایی و مسلمان و حزب اللهی است؛ کاری ندارم از کدام حزب و جناح و تشکیلات است. ما باید همه را به این طرف بکشانیم که شب بیست و یکم ماه رمضان، احساس کنند دلشان به سمت مسجد و قرآن می کشد. این حالت، برای کشور ما، خیلی لازم است.

موارد دیگر، فرهنگ ازدواج، فرهنگ رانندگی، فرهنگ خانواده، فرهنگ اداره و فرهنگ لباس است. بنده با مُد، خیلی موافقم و جزء آدم هایی هستم که به مُد گرایش دارم؛ اما مُدی که از داخل جوشیده باشد؛ چون مُد، یعنی ابتکار و نوآوری؛ نه چیزی که از بیرون بیاید. مُد آرایش مو و لباس و حرف زدن ما، همه اش دارد از بیرون می آید.

الگوی مصرف وسائل زندگی، مهم است؛ فرش و پرده و چراغمان چه طوری باشد؟ اینها را نمی شود ندیده گرفت. اگر کسی توی بحر این کارها برود، می بیند چقدر سرمایه و فکر و همت و هنر، صرف اینها می شود که گاهی بسیاری از آنها بیهوده است. بالاخره جایی باید موضع خود را درباره اینها معین کند؛ حتّی اگر بگوید من الان وقت ندارم و اولویتم تعیین لباس ملی نیست؛ خیلی خوب، معلوم بشود که ما تا پنج سال یا ده سال، این اولویت را نداریم و می خواهیم آن را کنار بگذاریم؛ اما بالاخره این انبار مجموعه فرهنگی، [باید] صاحبی داشته باشد. این هم فرهنگ در عرصه دوم است.

 

عرصه سوم فرهنگ، سیاست های کلان آموزشی و علمی دستگاه های موظف دولت است؛ یعنی آموزش و پرورش، آموزش عالی و بهداشت و درمان. دستگاه های موظف دولت، بالاخره باید سیاست های کلان آموزشی و علمی شان را از مرکزی بگیرند. درست است که آموزش و پرورش خودش یک مجمع مشورتی دارد، ولی او کار دیگری می کند و نزدیک به اجراست و اما این، دورتر از اجراست؛ کلان تر و وسیع تر نگاه می کند» (بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی، 26/9/1381).

( قم/ حوزه علمیه/ سید حسین شفیعی دارابی/ ساعت 45/ 21 شب یکشنبه/ 22 آبان 1395ش= 13ماه صفر 1438ق).